19- روش پیشنهادی برای دستیابی نوازنده به اجرایی صحیح از قطعه چیست؟
از راههای گوناگونی می توان به اجرای صحیح قطعات دست یافت، اما روش پیشنهادی نگارنده- روش مرحله ای- است. با استفاده از این روش، نوازنده به شکل اصولی، قادر به حل مشکلات اجرایی و نیز بیان دیدگاه های شخصی خود می گردد.
1- در این روش، برای اجرای قطعه، نوازنده در درجه اول نیازمند داشتن ادیت صحیح برای دست چپ و راست است. نوازنده فاقد ادیت اصولی و صحیح، برای تمرین و نواختن قطعات دچار مشکلاتی نظیر: از تمپو افتادن موسیقی در قسمتهایی از آن که ادیت دچار مشکل می باشد و یا طولانی شدن بی مورد زمان صرف شده برای تمرین و همینطور صرف انرژی بسیار بیشتری برای به تمپو رساندن قطعه و... می گردد.
همینطور، از دیدگاه زیبایی شناسی، مهمترین عاملی که باعث می شود تا اجرا و بیان نوازندگان از یک موسیقی از یکدیگر متمایز باشد، ادیت های متفاوت آنها از آن موسیقی است، که می تواند به بیان سبکهای متفاوت نوازندگی هنرمندان منجر شود. بنابراین از تاثیر پیش نیازی بنام ادیت، که برای نواختن قطعات به آن نیاز داریم نباید غافل بود.
2- بعد از گذر از مرحله فوق، نوازنده نیازمند تمرین مستقل پاساژهای متفاوت تکنیکی می باشد که در طول قطعه از آنها استفاده شده است. زیرا بدون رفع نمودن تک تک گره های اجرایی این پاساژها، عملا به اجرایی کامل از موسیقی دست نمی یابیم. ( توجه شود به مورد شماره- 15
3- در مرحله بعدی، نوازنده نیازمند شناسایی تمپویی به نام "تمپو پایه" است. تمپو پایه، پایین ترین و یا کمترین تمپوی ثابتی است که نوازنده می تواند یک قطعه را بدون مکث و ایجاد گیرهای مختلف اجرایی و همچنین از تمپو افتادن ها- از ابتدا تا انتها- بنوازد.
شناسایی تمپو پایه، بایستی به دقت و درستی از سوی نوازنده انجام پذیرد؛ زیرا روش صحیح به تمپو رساندن قطعه بر پایه این تمپو شکل می گیرد. پس از انتخاب مذکور و تمرین کافی بر روی این تمپو و رفع مشکلاتی نظیر آنچه بیان شد، نوازنده بسته به سطح توانایی هایش، می تواند با استفاده از مترونم تمپو پایه را یک یا چند درجه بالاتر برد.
تمرین بر روی تمپو ثانویه ای که حال دیگر می توانیم آن را تمپو پایه بنامیم، تا زمانی ادامه می یابد که شرایط تعریف شده بالا برای تمپو پایه، برای نوازنده بدست آید. روش فوق را می توان قدم به قدم با بالاتر بردن تمپوها، تا رسیدن به تمپو اصلی موسیقی دنبال کرد. ( توجه شود به مورد شماره- 17
4- مورد بعدی، رسیدن نوازنده به توانایی های استقامتی برای اجرای قطعه به خصوص در تمپو اصلی آن است. در واقع نوازنده باید به سطحی از توانایی ها دست یابد که در هنگام نواختن یک موسیقی، وجود خستگی های مختلف در عضلات و مفاصل بدن، او را از اجرای بی وقفه موسیقی باز ندارد.
رسیدن به سطح مطلوب توانایی های استقامتی، با استفاده از نرمش های مختلف بدنی برای قویتر ساختن مفاصل و ماهیچه ها و همینطور داشتن تمرین های مرتب از لحاظ فاصله زمانی و دارای مدت زمان کافی با ساز است. ( توجه شود به موارد شماره-2و4 و موارد شماره-6و7و8
5- برای ایجاد و تقویت هماهنگی های اجرایی در تمرین بخش سولو- قطعاتی که برای تکنواز و ارکستر تنظیم شده اند- بهتر است قبلا بخش ( پارت) ارکستر که برای همراهی پیانو تنظیم شده است را بصورت دو نوازی با پیانو تمرین نمود.
زیرا امکان تمرین با ارکستر، برای اکثر نوازندگان به ندرت فراهم می گردد و همینطور هزینه مالی تمرین با ارکستر بسیار بالاست.
از طرف دیگر لازمه داشتن اجرای ارزشمند از این دسته قطعات، داشتن هماهنگی های لازم در اجرا میان سولیست و ارکستر است. بنابراین تمرین هم نوازی با پیانو که می تواند بارها و بارها تا رفع تمام نواقص اجرایی ادامه یابد بسیار مفید است.
6- پس از طی مراحل بالا لازم است تا آنچه که در مجموع، از اجرای قطعه بدست می آید ارزیابی شود تا نقاط ضعف و قوت اجرا شناسایی گردد و در اینجاست که می توان با ضبط اجراها و کنترل آنها به ارزشیابی صحیح از اجرا دست یافت. ( توجه شود به مورد شماره- 16)
20- تمرین های کوتاه روزانه چه تاثیری بر نوازندگی دارد؟
روش تمرین و استراحت که پیشتر در مقاله نوازنده و تمرین شماره یک، مورد بررسی قرار گرفت مبتنی بر بهره گیری از کوچکترین فرصت های روزانه برای تمرین نمودن و تقسیم کردن تمرین روزانه به بخش های مختلف و مجزا است.
درهمین راستا ضرورتی ندارد تا در مکان هایی که رطوبت بسیار کمی دارند و یا تاثیر سایرعوامل محیطی مخرب بر روی ساز کم است، با قرار دادن ساز در جعبه از آن محافظت کنیم و تنها در زمان تمرین آنرا خارج کرده و در دیگر اوقات در جایی به دور از چشم، از ساز نگه داری کنیم.
بلکه برعکس، می توانیم ساز را مکانی که بیشتر در آن رفت و آمد داریم و به اصطلاح در جلوی دیدمان قرار دارد، نگه داریم و از کمترین و کوچکترین زمان های موجودی که در میان کارهای مختلف روزانه بوجود می آید برای برقراری ارتباط با ساز و تمرین کردن بهره گیریم.
همانگونه که پیشتر آمد، بدست آمدن توان بدنی برای استمرار بخشیدن به تمرینات در روزهای بعد، استراحت دادن به عضلات و جلوگیری از بروز زود هنگام بیماری های مفاصل از فایده های این روش تمرین است.
از سوی دیگر، اتخاذ این روش سودمند باعث می گردد تا هر یک از مسائل مربوط به گامهای کوچک تمرین، بخوبی فرصت ته نشینی و تجزیه و تحلیل را در ذهن به دست آورده و ذهن به شکل ناخودآگاه درگیر مسائل مربوط به آن بخش تمرین باشد.
اما در اینجا لازم است تا به مورد بسیار مهم دیگری که در سایه این روش برای هنرجو بدست می آید توجه داشت و در واقع آن، بوجود آمدن تربیتی است در نوازنده، که هنروهنرمند را دومقوله جداگانه ومجزا از یکدیگر نمی داند که گهگاه به یکدیگر پیوند خورند و این دیدگاه باعث برقراری ارتباط صحیح ذهنی و درونی میان هنرجو، ساز و تمرین می گردد.
بسیاری از هنرجویان در ابتدا ساز را وسیله ای می بینند که تنها ساعات و زمانهای خاصی در روز می توان به سراغ آن رفت و تنها آن اوقات است که باید به موسیقی و نوازندگی فکر کرد، تمرین نمود و در سایر زمانهای روزهیچگونه پیوند فکری و ارتباط ذهنی میان نوازنده و ساز وجود ندارد. دلزدگی از تمرین و ساز و کندی پیشرفت از اولین نشانه های این نوع تفکر است.
زمانی که فاصله ذهنی و جدایی میان شخص و فعالیت هنری او به کمترین میزان خود رسد، بیشترین میزان پیشرفت فردی حاصل می شود. زیرا احاطه یافتن بر هر امری، هرگز از فاصله داشتن و دوری جستن از آن بدست نمی یابد.
در این زمان هنر چون شریانی در بستر زندگی هنرمند جریان می یابد و دیگر شخص برای شروع کردن تمرین روزانه خود، به دنبال فراهم شدن شرایطی خاص برای آن، انجام شدن کلیه فعالیت های روزمره و یا رسیدن عقربه های ساعت به زمانی مشخص، نیست.