سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آسمانها و زمین و فرشتگان و شب و روز برای سه کس آمرزش می طلبند :دانشمندان و دانشجویان و سخاوتمندان . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
سن ایچ
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
معرفی سایتی مرجع در زمینه نت اتودهای معروف

محمد اسکندری :: شنبه 87/1/24 ساعت 1:39 عصر

یکی از سایتهای دانلود نت سایت eythorsson میباشد که زمانی مرجعی بود برای دانلود نت هرچند در حال حاضر سایتهای بسیاری در این زمینه فعال میباشند که در این سایت بسیاری از آنان معرفی شده و در قسمت بانک نت گیتار سایت نیز این سایتهای مرجع ذکر شده اما شاید بتوان گفت بسیاری از این سایتهای تنظیمات خوبی از قطعات را در سایت قرار نمیدهند . و یکی از مهم ترین مشکلات نوازندگان حرفه ای گیتار در ایران نداشتن نت هایی با تنظیمات خوب می باشد.

نوشته های دیگران()

REMORSE نام قطعه افسانه ای برای گیتار

محمد اسکندری :: شنبه 87/1/24 ساعت 1:37 عصر

امروز دانلود نت و اهنگ یک قطعه بسار زیبا که به سبک کلاسیک و با ظرافتهای باور نکردنی و با تمام ظرافتها به سبک زیبا و روان نوشته شده است را برای شما قرار دادم .REMORSE یا افسوس قطعه ای تنظیم برای گیتار و پیانو که با نواختن این اهنگ صدای بهشت را تجربه خواهی کرد.این قطعه ساخته نیما ساکتی در سال ???? می باشد که در جشنواره اصفهان سال گذشته مقام ائل را کسب نمود.برای دانلود نت و اهنگ این قطعه بر روی لینک زیر کلیک کنید.

 

 

برای دانلود اینجا کلیک کنید


نوشته های دیگران()

آوازهایی از باغ اسرار

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 1:6 عصر

SECRET GARDEN

در سال 1995 فیونولا شری Fionnula Sherry (نوازنده ایرلندی ویولن) و رالف لاولند Rolf Loveland (آهنگساز نروزی و نوازنده پیانو و کیبورد) گروهی تأسیس کردند که گرچه اصالتاً ایرلندی/نروژی محسوب می شود اما آنچه از موسیقی آنها می شنویم موسیقی *New Age با گرایش به موسیقی سلتیک Celtic است.
Nocturne نخستین قطعه ای بود که برای گروه، شهرت قاره ای (در اروپا) به همراه آورد و انتشار اولین آلبوم گروه با عنوان «آوازهایی از باغ اسرار» Songs From A Secret garden موسیقی زیبای گروه را به  جهان معرفی کرد. آلبومی که تنها در اوپا بیش از سه میلیون نسخه به فروش رسید و بیش از 300 هفته در رده های بالای بیلبوردهای موسیقی New Age در آمریکا قرار داشت.  (White Stones (1997 آلبوم دوم گروه و آلبومهای  (Earthsong (2005) / Once in a Red Moon (2001) / Dreamcatcher(2001) / Dawn A New Century (1999 همگی از سطح کیفی هنری خوبی برخوردار بوده و برای گروه موفقیت زیاد به همراه داشته اند. فیونولا شری و رالف لاولند همه وقت و همه جا ابراز کرده اند موسیقی آنها صدای نهانی قلبشان و کشفی نو از نغمات فولک سرزمینهای نرو‍ژ و ایرلند است. «منبع حقیقی موسیقی ما جایی عمیق در دل سرزمینمان آرمیده است».
هرچند که رالف و فیونولا مؤلفین اصلی قطعات گروه هستند اما نغمه های زیبای ساز این دو، در واقع بر بستری حجیم از موسیقی ارکسترال برآمده از سازهای گوناگون و نوازندگان مجرب و خواننده گان متعدد واقع شده و همین امر، تلقی گروهی دونفری را از Secret garden را کاملاً دشوار می سازد.
دیگر اعضای گروه در آلبوم «آوازهایی از باغ اسرار»:

David Agnew: Horn (English), Oboe / Erik Avnskog: Mixing / Conan Doyle: Assistant Engineer
Noel Eceles: percussions / Giovanni: Piano, Performer / Hans Fredrik jacobsen: Whistle (Instrument)
Asa Jinder: Fiddle / Jan Erik Kongshaug: Mixing
jean Lechmar: Clarinet / Conal Markey: Asssistant Engineer / Andrea Marlish: Harp
Giovanni Marradi: Piano / Des Moore: Guitar, Mandolin / Bjorn Ole Raseh: keyboards
RTE Concert Orchestra: Ensemble

Secret Garden: Ensemble
Fionnula Sherry: Violin / Davy Spillance: Uillean Pipes, Low Whistle / Rhonan Sugrue: Soprano (Vocal)
Oskar Pall Sveinsson: Engineer, Mixing / John Tate: Conductor, Orchestration / Guuuhild Tvinnereim: Vocals
Rolf Loveland: Piano, Arranger, Kneeboards, producer, Liner Notes, Mixing, Choir Master


 توجه : پسورد فایلهای زیپ، www.harmonia.ir می باشد.

Title

Run Time

File Size (KB)

Link

1 Song From Secret Garden 3:31 1,648

2

Nocturne 3:10 1,485

3

Adagio 2:51 1,336

4

Pastorale 3:47 1,768

5

Sigma 3:04 1,443

6

Papillon 3:20 1,559

7

Serenade to Spring 3:12 1,499

8

 Atlantia 2:55 1,378
9 Heartstrings 3:22 1,569
10  The Rap 2:30 1,171
11 Chaconne 3:22 1,590
12 Cantoluna 3:25 1,602
13 Ode to Simplicity 3:51 1,807


* اگرچه سبک موسیقی این گروه کلاسیک نیست، با توجه به ساختار سایت جایی نزدیک تر از موسیقی کلاسیک برای این آلبوم به فکرم نرسید. البته با توجه به سازهای بکار رفته در این آلبوم به موسیقی الکترونیک


نوشته های دیگران()

بزرگداشت سلطان اپرا در تهران برگزار شد

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 1:6 عصر

بزرگداشت سلطان اپرا در تهران برگزار شد
سریر: پاواروتی نسلی از موسیقی‌ ملی جهان بود
توسکانو: مفهوم واقعی هنر، باقی گذاشتن آثار به‌یاد ماندنی در ذهن است

ایتالیایی‌ها پس از گذشت 20 روز از درگذشت سلطان اپرای جهان مراسمی در تهران برگزار کردند که به بزرگداشت لوچانو پاواروتی اختصاص داشت.

به گزارش خبرنگار بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این مراسم که عصر روز گذشته برگزار شد، پس از پخش نماآهنگی از اپرای لوچانو پاواروتی، روبرتو توسکانو - سفیر ایتالیا در ایران - عنوان کرد: یادآوری از فردی که دیگر در کنار ما نیست واقعه‌ی ناخوشایندی را در ذهن تداعی می‌کند. اما قصد ما تنها یادآوری کسی که از میان ما رفته نیست، بلکه بیدارنگه‌داشتن یاد او در ذهن‌هاست. مفهوم واقعی هنر نیز در همین باقی گذاشتن آثار و اثری به‌یاد ماندنی در ذهن است.

سفیر ایتالیا در ایران گفت: متاسفانه در جهانی که همواره خط جداکننده‌ای میان فن و هنر، شعر و صنعت و اقتصاد و هنرهای مردمی رسم می‌شود و این تفاوت‌ها به‌جای این‌که ما را به هم نزدیک سازد، مایه اختلافی را فراهم کرده است.

او همچنین با اشاره به اشتراک‌های فرهنگی میان ایران و ایتالیا اظهار کرد: لئوناردو داوینچی یکی از افرادی است که در معرفی کشور متبوعه من به جهانیان بسیار شاخص بود. او در واقع پیشرو در فناوری جهان زمانه‌ی خود بود که علاوه بر پدیدآوردن دست‌مایه‌ی بسیار انسانی،‌ آینده را نیز در پیش‌رو ترسیم می‌کرد و در عین حال هنرمند چیره‌دستی هم بود.

توسکانو با بیان این‌که یکی از دست‌آوردهای کشور متبوعه من به جهان این است که خط جداکننده‌ای میان هنر و پدیده‌های هنری و فناوری روز قایل نمی‌شود، گفت: ما با افتخار بسیار به هنرمندان خود می‌نگریم و می‌دانیم هر وقت هنرمندی به این چنین قله هنری دست ‌یافت، هنرمند به کشور خاصی تعلق ندارد، بلکه متعلق به همه جهان است.

سفیر ایتالیا در ایران با یادآوری این‌که اپرا به‌عنوان نوعی بیان هنری در ایتالیا ظهور یافت و در قرن نوزدهم به اوج شکوفایی خود رسید، اضافه کرد: وقتی سخن از اپرا می‌شود تداعی‌گر صدایی در ذهن بشر است که دربر گیرنده انسان‌هاست.

روبرتو توسکانو افزود: اپرا در دوران بلوغ و رشد خود بسیار جنبه‌ی مردمی یافت؛ اما هم‌زمان هنرهای دیگر مانند تئاتر را نیز در کنار خود وارد جریان هنری کرد. به‌عقیده‌ی برخی افراد این جنبه عرفانی رفته رفته در طول زمانه دچار دگردیسی شد. اکنون می‌توان گفت که در واقع هنر سینما یک نوع بیان هنری ناظر بر چنین روشی است.

او با بیان این‌که اپرا در ایتالیا در زمانی برای جوانان نیز به‌عنوان دشواری ذهنی تلقی می‌شد، افزود: اپرا جنبه‌ای از هنر است که تعلق به گذشته دارد. در چنین برهه‌ای پاواروتی نمود بیشتری می‌یابد؛ چراکه دست‌آوردهای هنری اپرایی خود را به‌عنوان پلی برای برگزاری ارتباط و ایجاد پیوند میان نسل‌های مختلف به جهانیان معرفی و نسل‌های نوین را به این هنر جلب ‌کرد.

پروفسور توسکانو در توضیح توانایی‌های این خواننده ایتالیایی تشریح کرد: پاواروتی توانست مرزهای فکری و جغرافیایی را پشت سر بگذارد و تعلق خود را به مجموعه جهان معرفی کند و از این‌رو به او شهروند بزرگ کشور متبوعه و از سوی دیگر شهروند این دهکده جهانی می‌گویند.

سفیر ایتالیا در ایران که سخنانش توسط رامسین بیت‌جم ترجمه می‌شد، در ادامه بیان کرد: یادآوری درگذشت پاواروتی برای من دست‌مایه فکری بسیاری فراهم آورد؛ چراکه هم‌زمان این فکر را تداعی کرد که این احساس تعلق جهانی در ایران بسیار خوب نمود یافته است و پل ارتباطی بین مردم ایران و ایتالیا برقرار کرده است.

او به میهمان‌نوازی و گشاده‌رویی ایرانیان در جنبه‌های مختلف و به ویژه جنبه‌های فرهنگی اشاره و اظهار کرد: ایرانیان در برابر تمام خارجی‌ها و به‌ویژه ایتالیایی‌ بسیار مهمان‌نواز هستند، بسیاری از کسانی به ایران آمدند، هنگام ترک ایران احساس مشترک علاقه و شیفتگی به این خاک داشتند.

توسکانو در عین حال اذعان داشت، نمی‌توان انکار کرد که در برهه زمانی دشواری و خطرناکی از نظر بین‌المللی قرار داریم؛ تردیدی ندارم که بر اثر تماس‌ها و شناخت مشترک بیشتر می‌توان بر این خطرات و دشواری‌ها فایق آمد، اما نباید فراموش کرد که فرهنگ اگرچه جنبه فردیتی و به فرد خود ما متعلق است، اما فرهنگ جنبه گروهی نیز دارد و به همگان تعلق دارد و این غنی کردن فرهنگ است که به ما کمک می‌کند. برای این نکته نیز باید سپاس‌گذار پاواروتی باشیم.

در ادامه این مراسم محمد سریر - آهنگ‌ساز و رییس هیات مدیره‌ی خانه‌ی موسیقی - نیز با اشاره به زبان موزیکال ایتالیایی و این‌که چرا پاواروتی در سراسر دنیا به محبوبیت دست یافت، افزود: اگر به تاریخ هنرهای دیگر بازگردیم می‌بینیم که هنرمندانی که جامعیت بیشتری داشته و ابعاد بیشتری را از وجوه مختلف علم و هنر می‌دانستند،‌ ماندگار شدند و شخصیت فردی ماندگاری را منهای آوازشان برجای گذاشتند.

او تاکید کرد: در واقع همان‌طور که بتهوون به‌عنوان سمبلی از موسیقی جهانی شناخته می‌شود، پاواروتی نیز سنبلی در هنر آواز است. ممکن است کسی حتا کارهای بتهوون را نشینده باشد، اما همگان اسم او را تداعی‌گر موسیقی ماندگار می‌دانند.

رییس هیات مدیره‌ی خانه‌ی موسیقی با بیان این‌که در تاریخ موسیقی جهان افراد زیادی نبودند که به چنین جایگاهی دست یافته باشند، عنوان کرد:‌ یکی از وجوه ممیزه‌ی شهرت تاثیر صدای پاواروتی در موسیقی جهانی همین جامعیت و نزدیکی فرهنگی در موسیقی ایرانی با ایتالیاست. ایتالیا و ایران هر دو به‌عنوان تمدن‌هایی قدیمی نوعی نزدیکی و تشابه در حوزه‌های هنر با هم دارند که این پیوندها گره‌های محکمی بین ملت‌ها به‌شمار می‌رود.

سریر تصریح کرد: واقعیت اینست که پاواروتی در اصل خواننده اپرا بود. خواننده اپرا در ایران حتا در دوره‌ای که اپرا اجرا می‌شد، تنها افراد مشخصی خواستار آن بودند، اما از سویی طبقات مختلف مردم و گروه‌های سنی گوناگون در ایران، پاواروتی را می‌شناسند و صدای او را دوست دارند، در حالی که شاید با مقوله اپرا آشنایی ندارند و یا ممکن است به آن علاقه‌مند هم نباشند.

او همچنین با تاکید بر این‌که پاواروتی بر اصالت و هویت خود پایبند بود، اظهار کرد: آثار پاواروتی در حوزه موسیقی ناپولیته‌اند که نوعی موسیقی فولکور و بومی ایتالیاتی است و بسیار تاثیر گذار بر ملت ایران و نسل‌های مختلف بوده است.

رییس هیات مدیره‌ی خانه‌ی موسیقی ایران درباره‌ی وجه مفید و متمایز پاواروتی، گفت: وجه ممیزه‌ی او دور شدن از نوعی موسیقی غربی و دانش اپرا بود. کسانی که در گذشته در این حوزه فعالیت می‌کردند، عموما با کسانی که از ژانرهای مختلف موسیقی را ارایه می‌دادند، فاصله می‌گرفتند. پاواروتی در واقع این سد را شکست و وارد حوزه‌ای شد که به نسل‌های جدید تعلق داشت و توانست خود را در دل آن‌ها جا دهد و موسیقی توانا و کامل را به آنان نشان داده و در ذهنشان بگنجاند.

او افزود: ما سمبلی از موسیقی یک کشوری را از دست دادیم که نسلی از موسیقی‌ ملی جهان بود و در واقع در حوزه آواز نوعی جهانی وطنی را ارایه می‌داد.

سریر جایگاه پاواروتی را به‌ویژه از نظر آموزشی بسیاری مهم دانست و افزود: پاواروتی از جنجال‌های حوزه هنر دوری جست و فکر و فعالیت او در حوزه پیشرفت کارش بود. وقتی با بیوگرافی این هنرمند مواجه می‌شویم، می‌بینیم که همه زندگی او تلاش برای ارتقای کار و اندیشه‌هایش در حوزه‌ی موسیقی و هنر بود.

در ادامه این مراسم پس از خواندن یادداشتی درباره‌ی پاواروتی از عطاء‌الله مهاجرانی - وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی - قطعات "برگشتن به سوی سورنتو"، "جرینگ جرینگ زنگ‌ها"، "مامان" و... پخش شد.

بر اساس اعلام، این متن در وبلاگ مهاجرانی منتشر شده بود.

پس از آن نیز شعری در وصف پاواروتی از پگاه مصلح خوانده شد.

در پایان این مراسم که در مجتمع فنی تهران برگزار می‌شد، بخش‌هایی از اجراهای پاواروتی نیز به‌نمایش درآمد و دفتر یادبود پاواروتی از سوی سفارت ایتالیا برای امضا در اختیار حاضران قرار گرفت. این دفتر به ایتالیا برده خواهد شد.

 

نوشته های دیگران()

موسیقی کرال برامس و سیر او به تعالی چند صدایی

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 1:5 عصر

موسیقی کرال برامس و سیر او به تعالی چند صدایی
نوشته یوزف شوبرت
ترجمه ستاره داورپناه

اندیشیدن به موسیقى برامس شاهکارهایى نظیر سمفونى ها، موسیقى مجلسى و رکوئیم آلمانى را در خاطر زنده مى کند. بى تردید سویه هاى خاصى از زبان موسیقایى او همچون خلاقیت در ریتم، هارمونى هاى بدیع، به کارگیرى عناصرى از آوازهاى بومى، شدت احساسات و شاعرانگى اش اثرى ژرف بر اذهان به جاى مى گذارد، شاید تاثیر گذارترین جنبه و در عین حال پنهان ترین آن از دید شنوندگان منفعل و عادى- از ساختار موسیقى وى استفاده او از تکنیک هاى چندصدایى است همان طور که ضرب المثلى قدیمى مى گوید: «درختان عظیم بلوط از دانه هایى کوچک به وجود مى آیند.» براى تشریح نحوه به کارگیرى برامس از تکنیک هاى چندصدایى و شکل بخشیدن به زبان خاص موسیقایى اش مى توان آثار کرال و مذهبى او را مورد بررسى قرار داد.
• منشاء پیدایش تکنیک هاى آهنگسازى برامس
یوهانس برامس به تاریخ ? مه سال ???? متولد شد. او دومین فرزند از میان سه فرزند یوهان یاکوب و یوهانا کریستین برامس بود. پیش از این گفته مى شد که یوهانس جوان براى کمک به خانواده فقیر خود به اجبار در مکان هاى فاسد و ناسالم پیانو مى نواخته است اما تحقیقات جدید چنین نظریه اى را رد مى کند و نشان مى دهد که یاکوب برامس موزیسینى حرفه اى و ساکن شهر هامبورگ بوده است و توانایى فراهم کردن زندگى متوسطى را براى خانواده اش داشته و درآمد او به راحتى کفاف فراهم ساختن تحصیلات خوب براى فرزندانش و نیز تهیه یک ساز پیانو، یک ویولن سل و یک هورن براى یوهانس را مى داده است. علاوه بر این او در تعلیم موسیقى به پسرش و نیز آموختن اخلاق خوب کارى به او نقش موثرى داشت. به واقع نخستین معلم یوهانس پدرش بود اما با آشکار شدن استعداد حیرت انگیزش پدرش او را نزد «اتو کزل» و سپس «ادوارد مارکسن» به شاگردى سپرد که هر دوى آنها مسبب پدید آمدن شالوده محکم و استوار موسیقى برامس بودند.
شاید بتوان منشاء عشق برامس به موسیقى کهن (early music) را در آموزش هایش با مارکسن جست وجو کرد. چرا که او مجموعه اى وسیع از موسیقى همه دوران را در اختیار داشت. با وجودى که استادان برامس امید داشتند که کودک شگفت انگیزشان شغل کنسرت پیانیستى را برگزیند- حرفه اى که کاملاً قابلیت و استعدادش را داشت- اما برامس مصرانه به نداى شاعرانه درونش گوش سپرده بود. او در ??سالگى مجموعه اى از آثارش را که شامل سونات هاى پیانو اپوس ? ، ? و ? اسکرتسو در مى بمل مینور اپوس ? و«Gesange» اپوس ? ، ? و ? و تریوى پیانو در سى بمل ماژور اپوس ? مى شد به چاپ رساند. او «لیست» و «شومان» را ملاقات کرد و از جانب ایشان با تشویق فراوان و نظرات امیدبخشى روبه رو شد با این وجود برامس از شرایط خود ناخشنود بود.
منشاء یکى از این نارضایتى ها مغایرت فضاى آهنگسازى آن زمان و مسیرى بود که خود برامس در آثارش قصد پیمودن آن را داشت. با اینکه هفت سال طول کشید تا برامس نظریات خود را از این زمینه آشکارا برشمرد اما دوقطبى بودن موسیقى در زمان او- «موسیقى اندیشه ناب» در برابر «موسیقى آینده» (ZukunftMusik) که نماینده نخستین مکتب شومان و مکتب دیگر لیست بود- سبب شد که او به نوعى با عناصر هر دو این مکاتب به شیوه خود درافتد. شاید بتوان این دوران را از این حیث که نقطه تلاقى توقعات برامس و جریان هاى موسیقایى رایج آن زمان بود سرنوشت ساز تلقى کرد. در چنین موقعیتى بود که برامس چاپ آثار و برگزارى کنسرت هایش را متوقف کرد و در مسیرى گام برداشت که بعدها او را به کشف لحن موسیقایى خاصى هدایت نمود.
رویدادهایى که او را به سمت این هدف راهنمایى کردند عبارتند از:
?- در سال ???? برامس ویولنیستى جوان را با نام «یوزف یواخیم»- که تاثیر عمیقى بر وى به جاى گذاشت- ملاقات کرد و آشنایى بیشتر آن دو سبب شد که تبادل نظرهاى سودمند میانشان براى موسیقى چندصدایى صورت گیرد.
?- در سال ???? برامس روبرت شومان- کسى او را در مقاله اى در «مجله نو براى موسیقى» با عنوان «آوایى جدید» در موسیقى آلمان و جانشین بحق باخ و بتهوون تحسین کرده بود- را ملاقات کرد. شومان همواره بر این امر اصرار مى ورزید که موزیسین هاى جوان شاهکارهاى پلى فونیک کرال دوره رنسانس را مطالعه کنند.
?- در سال ???? پس از اینکه شومان اقدام به خودکشى کرد برامس به نوعى حامى خانواده شومان شد و مطالعه خود را بر موسیقى باروک و رنسانس از منابع موجود در کتابخانه شومان آغاز کرد.
مطالعه برامس در زمینه موسیقى کهن از اهمیتى کلیدى برخوردار است چرا که دستاوردهاى این مطالعات علاوه بر رساندن او به بلوغ در زمینه آهنگسازى بر موسیقى کرال او نیز مرکزیت یافت. پیش از آغاز چنین مطالعه اى موسیقى برامس بسیار پیانیستیک بود. غرق شدن در زبان ویژه موسیقى کرال او را مجاز به بررسى ایده استقلال و هم ارزش بودن همه صداها -که جزء لاینفک موسیقى پلى فونیک است- ساخت.
برامس مطالعه ویژه اى بر روى موسیقى کرال «آکاپلا» از پالسترنیا، اینگیزى، شوتس، برتوریوس، هاسلر، دورانته و یاکوبوس گالوس به همراه فوگ هاى کلاویه اى قرن هجدهم انجام داد. او شخصاً پیرامون اینکه چگونه به مهارت در هنرش دست یافته، نوشته هاى اندکى به جاى گذاشته است به همین سبب تنها به کمک حدس و گمان هایى در باب ماهیت دقیق مطالعات وى مى توان به نتایجى در این زمینه رسید. از میان مدارک به جاى مانده سنخ معدودى از دست نوشته هاى برامس که از بخش هایى از آثار آهنگسازان یاد شده کپى بردارى شده قابل ذکر است.
شاید بتوان این طور استنتاج کرد که برامس تکنیک هاى گوناگون مورد استفاده توسط این آهنگسازان را بررسى کرده، توضیحات شومان درباره موسیقى چندصدایى و تئورى موسیقى را به کار گرفته و اکزرسیزهایى به کمک این تکنیک ها نوشته است. او همزمان با پیشرفت در مطالعه بر موسیقى کهن دریافت که به انگیزه اى مضاعف نیاز دارد.
با بررسى نامه نگارى هاى او با کلارا شومان مى توان به روشنى نوسان حال روحى برامس را مشاهده کرد. او در سوم فوریه سال ???? پس از حدود یک سال مطالعه به کلارا چنین مى نویسد: «من اکنون مى دانم که چطور انواع مختلف «کنون» را به وجود بیاورم. حالا مشتاق هستم بدانم چطور با نوشتن فوگ کنار بیایم!» اما پس از مدت کوتاهى در نامه دیگرى مى نویسد که دیگر نمى داند چطور باید آهنگى ساخت و چیزى خلق کرد! در نامه اى به تاریخ ?? مارس ???? برامس از کلارا دعوت کرد تا در جلساتى که به همراه یواخیم به بررسى و تبادل نظر درباره تمرینات چندصدایى مى پرداختند، شرکت کند.
بى تردید نیازى به ذکر انگیزه دیگرى که ممکن است برامس را به دادن چنین پیشنهادى ترغیب کرده باشد، نیست. با وجودى که مطالب زیادى درباره احساسات عاشقانه برامس نسبت به کلارا نوشته شده است، اما نباید این مطلب را از نظر دور داشت که خود کلارا برامس را به انجام چنین مطالعه اى تشویق کرده بود. مى توان این طور استنتاج کرد که برامس دست کم این نیاز اصلى را داشته است که احساسات شدید خود را به نوعى با کلارا تقسیم کند و به ارتباط خود وجهى از رابطه کارى و تحقیقاتى بیفزاید که برحسب مدارک موجود چنین تصمیمى بدین نحو عملى نشد، چرا که او در ?? فوریه سال ???? _ نزدیک به دوسال پس از این پیشنهاد به کلارا _ در نامه اى به یواخیم نوشت که جلسات هفتگى بررسى آثار چندصدایى را آغاز کنند. او چنین نوشت: «چرا ما آدم هاى معقول و جدى نباید قادر باشیم به شیوه اى عالى و لذت بخش خود را تعلیم دهیم؟» بسیارى از این جلسات و تمرینات به آفرینش قطعات کرالى منتهى شد که مى توان آنها را در آثار منتشر شده برامس جست وجو کرد.

دانلود قطعه موسیقی


یکى از عالى ترین نتایج این جلسات آفرینش قطعه «آواز مذهبى» (Geistliches Lied) اپوس ?? است. این اثر همه آنچه را که برامس امید داشت به پیروى از قوانین سختگیرانه تکنیک «کنون» انجام دهد، به نمایش مى گذارد.
گوش دادن به این قطعه لزوماً درکى از پیچیدگى آن نمى دهد. برامس در این اثر یک «دوبل کنون» - به صورتى که هر صدا با فاصله نهم از صداى دیگر و از صداى ارگ حرکت مى کند _ به وجود آورده است. متن شعر این اثر توسط پاول فلمینگ در قرن هفدهم سروده شده که مفهومى تسلى بخش دارد. فرم این قطعه ABA است، به همراه یک کودا. پیش از آنکه هر بخش صدایى با تقلیدى کنون وار و با فاصله نهم نسبت به بخش قبلى ورود خود را اعلام کند، ارگ عبارت هایى آغازگر را مى نوازد و هر صدا را هنگام ورود از حیث هارمونى حمایت مى کند. در این اثر همانند تکنیک هاى رنسانسى ابتدا سوپرانو و تنور با درجه نهم نسبت به هم با فاصله زمانى یک میزان تشکیل یک کنون را مى دهند. در حالى که آلتو و باس با یک تم جدید و البته باز هم با فاصله نهم نسبت به یکدیگر کنون دیگرى را به وجود مى آورند.
در تصویر چند میزان آغازین این قطعه را مشاهده مى کنید، میزان دوم شروع کنون ارگ را نشان مى دهد و در میزان هشتم کنون سوپرانو و تنور با ورود سوپرانو آغاز مى شود و در میزان ?? آلتو و باس با فاصله نهم از یکدیگر کنون خود را آغاز مى کنند.
در میزان چهاردهم با عبارت Sei stille (آرام باش!) قسمت دیگرى از این دو کنون با ورود سوپرانو آغاز مى شود. به کارگیرى تکنیک چندصدایى در این قطعه به نهایت درجه استادانه است، اما برامس از این هم فراتر مى رود و ورودهاى کنون وار صداها را به مثابه تدابیرى معنى دار به کار مى بندد. مى توان این چهار بخش صدایى را همچون رفیقانى تجسم کرد که نزد دوستى شکسته دل گرد آمده اند و از سر دلسوزى سخنانى تسلى بخش نثارش مى کنند. (ترجمه متن اثر در انتهاى این نوشته آمده است.)
نقاشى کلام در این قطعه به خوبى مشخص است. در قسمت A _ مى بمل ماژور _ در میزان ?? و ?? بر روى کلمه Trauren (اندوه) حرکتى به فاصله چهارم پایین رونده در تنور و باس صورت مى گیرد که به خوبى مبین این مفهوم است. این حرکت بلافاصله با ورود چهار صدا یکى پس از دیگرى با عبارت sei stille (آرام باش!) دنبال مى شود. همچنین در عباراتى که سخن از خداوند و شادمانى به میان مى آید، حرکتى بالارونده را مى توان مشاهده کرد. در قسمت B همزمان با مفهوم کلام که از نگرانى نسبت به آینده سخن مى گوید تونالیته به دومینور تغییر مى کند. ارگ به مدت ? میزان سکوت مى کند، سپس با فیگورى بالارونده بازمى گردد. در قسمت پایانى _ که همان تکرار قسمت A است _ از عبارت Steh feste (قوى باش!) براى ورود صداها استفاده مى کند و باز براى عبارت خداوند فیگورهاى بالارونده را به کار مى گیرد. عبارات تعالى جویانه Amen که در قسمت کودا مى آیند، خواهشى جانسوز است که نهایتاً در پایانى خجسته و مقدس حل مى شود و نمایانگر تسلیم در برابر اراده الهى است.
با وجودى که یواخیم با استفاده برامس از دسیونانس ها مخالف بود، ولى این اثر او را حیرت زده کرد. او در جولاى ???? در نامه اى به برامس چنین مى نویسد: «آثار تو مرا شگفت زده مى کند. آنها به شدت هنرمندانه و عمیق هستند.» بدون شک انتخاب چنین شعرى براى این اثر و تنظیم شخصى آن بدین شیوه از سر اتفاق نبوده است. تاریخ آفرینش آن _ آوریل ???? _ مصادف با زمانى است که روبرت شومان روزهاى آخر زندگى اش را سپرى مى کرد و شاید شیوه بیان این قطعه براى برامس راهى بوده باشد تا احساس همدردى عمیق خود را با کلارا در آن موقعیت دشوار بیان کند.
با اینکه برامس تا سال ???? اثر دیگرى به چاپ نرساند، اما این به هیچ وجه بدین معنا نبود که او در این فاصله بیکار نشسته و اثرى خلق نکرده، آثارى که او در این دوران براى پیانو سلو، موسیقى مجلسى و آوازى تصنیف کرده نمونه بارزى از موسیقى چندصدایى او است. شاید بتوان این طور استنتاج کرد که برامس به دلایل زیر بیش از هر چیز در حوزه موسیقى کرال به افزایش مهارت هایش مى پرداخت: او بین سال هاى ???? و ???? _ همزمان با ارتباطش با یواخیم-گروه هاى گوناگونى را رهبرى مى کرد. بسیارى از آثار کرال او براى نخستین بار توسط این گروه ها _ که به واقع آزمایشگاه هایى زنده به منظور کسب تجربه براى برامس محسوب مى شدند _ به اجرا درآمد.
بى تردید همان طور که بازنویسى «Marienlieder» نشان مى دهد، برامس تنها در محدوده موسیقى چندصدایى به مطالعه نمى پرداخت. این اثر که شامل ? قسمت است و اصل آن براى ? صدا، اما تنها براى صداى خانم ها نوشته شده بود، در ابتدا در قسمت آلتو از حیث محدوده صدایى آنقدر پایین نوشته شده بود که برامس ناچار شد کل اثر را دوبار بازنویسى کند: بار نخست براى دو صداى سوپرانو، یک آلتو و یک تنور و بار دوم براى یک سوپرانو، یک آلتو، یک تنور و یک باس. او درباره همین مسئله در سال ???? به یواخیم این طور مى نویسد و شکوه مى کند: «دانش عملى من بسیار اندک است. تمرین هاى کر به من نقاط ضعف بزرگى را نشان مى دهد. من قسمت اعظمى از قطعاتم را بدون در نظر گرفتن ملاحظات عملى نوشته ام!»
ترجمه متن شعر:
«مگذار اندوه بر تو غلبه کند، آرام باش! همان طور که خداوند مقدر کرده است، شاد باش اراده من! امروز نگران چه هستى؟ فردا؟! آن یگانه که مراقب همه چیز است، آنچه را که متعلق به تو است به تو عطا مى کند. با وقوع پیشامدها دگرگون مشو! قوى باش! هر آنچه که خداوند اراده کند، همان مى شود و آن بهترین است. آمین!»


نوشته های دیگران()

درباره بهمن رجبی و خلق و خویش

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 1:4 عصر

همشهری آنلاین - جواد یار احمدی: سالروز تولد بهمن رجبی (7 اسفند) بهانه ای را فراهم آورده تا  درخصوص چرایی اخلاق خاص رجبی نکاتی را قلمی کنیم باشدکه سئوالات وگلایه‌ها و شماتت‌ها پاسخ خود را بیابند.
ابتدا باید ببینیم که اساسا هنر و بطور اخص موسیقی چه جایگاهی در زندگی ما انسان‌ها داشته و دارد؟ تا چه اندازه دارای اهمیت است و زندگی اجتماعی بشر چقدر متاثر از این پدیده بوده و خواهد بود؟ طبق نظریه کارشناسان علوم اجتماعی: شعر، موسیقی، پیکرتراشی، پیکرنگاری و دیگرفعالیت‌هایی‌که امروز مدلول لفظ هنر است، از نخستین جلوه‌های حیات انسانی بوده‌اند. یعنی بشر از آغاز خلقتش همچنانکه ابزار و سلاح می‌ساخت و خوراک و پناهگاه می‌جست، به کارهای هنری دست می‌زد، ترانه می‌خواند‌، پیکر می‌تراشید و پایکوبی و دست افشانی می‌کرد. این بدان معنی است که هنر از ذات زندگی مردم تراوش داشته و از عوامل ضروری حیات آنها محسوب می‌شده است.

بهترین دلیل بودنش در تمام اعصار نیز، قابلیت تحول پایاپای آن با تغییرات جوامع و خاصیت انطباق پذیری با شرایط روز هر اجتماع است. دواوین و مواریث گرانبهای فرهنگ و تمدن ایران زمین نیزحکایت ازاهمیت والای هنر و دست اندرکاران آن تحت عناوین: هنرمند، هنرور، هنرپیشه و....دارند. سعدی علیه الرحمه فرمود: «هنر چشمه ایست زاینده و دولتی‌ اینده. هنرمند هر جا که رود قدر بیندو به صدر نشیند...»    

موسیقی ایران پس از دوران قاجار رفته رفته حرکت خود را در جهت یافتن پایگاه و جایگاهی آغاز کرد و پس از فراز و فرودهای فراوان به مرحله آزمون و خطای دوره پهلوی رسید. در این دوران علیرغم تغییراتی نسبت به اعصارگذشته، باز هم آنطور که باید و شاید به موسیقی نگریسته نشد و در کنار ظهور و بروز چهره‌های تاثیرگذار در این وادی، آفت‌هایی نیز به جان آن افتاد.

بعد از انقلاب اسلامی نیز روزگار پرفراز و نشیبی بر موسیقی و دست اندرکاران آن رفت که علیرغم بهبود نسبی اوضاع در چند سال اخیر، دید حاکم بر موسیقی و وضعیت کنونی را نمی‌توان ایده آل دانست، اما از دهه دوم انقلاب به بعد، اهالی و اصحاب موسیقی دستاورد‌های مثبتی داشتند و روند موسیقی رو به رشد بود که حاصل آن زایش مطبوعات تخصصی، نشست‌ها، کنسرت‌ها، مقوله آکادمیک شدن موسیقی و آموزش آن و خیلی اتفاقات دیگر شد که فارغ از مسئله کیفی، کمیت قابل توجهی داشتند.

در مقابل چنین تغییراتی، نگاهی گذرا به تاریخچه نسبتا" کوتاه موسیقی ایران، جای خالی یک عنصر مهم و قابل توجه رابه خوبی نشان می‌دهدکه آن نیست جز نقد و نقادی. پدیده‌ای که دردنیای امروز پای ثابت هر پیشرفتی محسوب می‌شود. (امیداست خوانندگان عزیز در طول این نوشتار، سرعت گذر از مباحث ذکر شده را بخشیده و دلیل آنرا مضایق زمان و مکان بدانند) اماحریم نقد کجاست؟ نقادی فقط شامل اشکالات وارد بر آرشه یامضراب و فالش بودن یانبودن آواز است؟ جایگاه اخلاق و تاثیرات هنر در رشد و تزکیه شخصیت ‌هنرمند کجاست؟

مرحوم دکتر آریانپور در عبارتی جالب چنین آورده است: «محقق اگرالف گفت ب هم باید بگوید، یعنی باید سیر و سلوک کندو در مفاهیم اولیه نماند. به مقوله هنر باید جامع الاطراف نگریسته شود نه صرفا"بعد فنی یا تئوری آن...»

فرهنگ ما هنر را وسیله‌ای می‌داند برای رشد و تعالی روح و دمیدن معنویت در آن. سوال این است که: آیا صرف موفقیت شخص در کسب مهارت‌های علمی و عملی در یک رشته موسیقی، تمام حالات روحی و ابعادمعنوی او را نیز تضمین می‌کند؟ یک نوازنده، خواننده یا موسیقیدان، دیگر نیازی به پیرایش و پالایش شخصیت ندارد؟ یا اساسا"مهم نیست چگونه شخصیتی داشته باشد؟

در پاسخ باید گفت: اطلاق لفظ هنرمند بر هر شخص وظیفه او را دشوارتر و محذورات وی را بیشتر از یک فرد عادی می‌کند، چرا که هر یک از گروههای اجتماعی برای خود سیرو تحولی دارند و بدون شک حرکت هر کدام درحرکت کلی جامعه و طیف مخاطبانشان موثر است و بیش از تحولات خانواده‌ها و صنوف، در دینامیسم یا تکاپوی جامعه موثر می‌افتد، پس در این صورت باید تحولات طبقات اجتماعی را که هنرمندان و بخصوص موسیقیدانها از اقشار مهم آن محسوب می‌شوند، یکی از وجوه تاثیرگذار تغییرات جامعه و اعضای آن بدانیم. طرفه آنکه نخبگان هر قشر یا طبقه به مراتب مسئولیت سنگینتری دارند زیرا زندگی عملی عوام، تاثیرپذیر از خواص جامعه است. پس به‌ جز داشتن دانش و مهارت، بینش صحیح و مبتنی بر ارزش‌های انسانی نیز باید مکمل گردد.

یک هنرمند بعد از یافتن بینش و خروج از صورت مستخدم یا پیشه‌ور، استقلال و اهمیت اجتماعی می‌یابد، بینش عمیق او مرزهای فرهنگی‌اش راگسترش داده و او را از تنگنای طبقه و جامعه خود فراترمی‌برد و با سراسر واقعیت اجتماعی عصر خود دمساز می‌کند. ازاینرو آثار هنرمند بینش ور تاثیر بسزایی در تعمیق شعور مخاطب و دعوت او به تفکر خواهد داشت.

فین کلشتاین معتقداست: موسیقی انقلابی فقط می‌تواند به معنی موسیقی‌ای باشد که به کندوکاو در مسایل مطرح شده ازسوی جامعه می‌پردازد، درباره آن‌ها می‌اندیشد و بدینسان هنر را تا سطح تازه‌ای از رئالیسم ارتقا می‌دهد.

موسیقیدانی که چنین می‌کند در همان حال در می‌یابد میراثی که از راه فرم و تکنیک موسیقی به وی رسیده نارسا است، او باید این میراث را از نو شکل دهد و جلوتر ببرد. آفریده‌های تازه وی در مقایسه بامیراثی که بکار می‌گیرد، ممکن است انگشت شمار باشند ولی هریک به نوبه خوداثری ژرف وبرانگیزاننده و گامی به پیش در تقویت نیروی بازتابانده زندگی توسط موسیقی است. 
 باید این حقیقت نه چندان خوشایند را بپذیریم که نظام موسیقی ما و اجزای آن، بیشتر عادت به مدح و تعریف و ستایش کرده‌اند تا انتقاد و برشمردن عیوبشان. به بیانی می‌توان گفت: شیرینی کاذب و بیمار یرای مداحی را‌، بر تلخی سلامت آور حقیقت ترجیح می‌دهند و برای نظامی اینچنین نضج یافته، عجیب نیست اگر چربش شق انتقادی سخنان رجبی را بر بخش تمجیدش برنتابد. اما بخش عمده سئوال اذهان آشنا به رجبی در چرایی پرداختن وی به مسایل شخصی افراد است و معتقدندصرفا" کار صحنه‌ای یا استودیویی موسیقیدانان باید ملاک ارزشگذاری آنها قرار گیرد. مرحوم حسین تهرانی جمله جالب و آشنایی دارد قریب بدین مضمون: «هنرمند باید نود و نه تا انسانیت داشته باشد و یکی هنر...» جمله‌ای که کمتر موسیقیدان ایرانی به آن استناد نکرده یا آنرا مورد تایید و تاکید قرار نداده ‌است. اغراق نیست اگر آنرا مانیفست اخلاقی مورد اجماع در جامعه موسیقی‌مان بدانیم.

رجبی معتقداست: اگر صرفا" ازمنظر دانش فنی و توانایی عملی به یک موسیقیدان بنگریم با یک تکنسین مواجهیم، اما زمانیکه جمیع جهات وجودی و شخصیتی او نیز ملاک قرارگیرد، با لفظ وزین‌تری بنام هنرمند روبروییم که می‌بایست تاثیر این هنر در رفتار، گفتار و منش وی نمود عینی داشته باشد.افراد مورد نقد رجبی بطور معمول کسانی هستندکه ازبود تا نمودشان فاصله زیاداست و معمولا"به قصد دگرگونه نمایی، دست به برخی رفتارها می‌زنند که مسلما"از انتقاد رجبی درامان نمی‌مانند، و البته امروزه تقدم مصلحت و منفعت اندیشی بر ضوابط واقعی، امری است که بدلیل همه گیرشدن، وقاحتش از یاد رفته و هر کس آلوده این عمل نباشد غیرعادی بنظر می‌رسد کما اینکه رجبی با دوری گزیدن ازاین ناهنجاری و ذم آن با ابزار مختلفی همچون: طنز، هزل و بعضا" هجو، هم نارضایتی دوستان و همکاران خود راسبب شده و هم انگ غیرعادی بودن راپذیرفته است اما همچنان  حقایق را بازگو کرده و تبعات آنرا هم به جان کشیده.                                                                
او با آویختن در دامن طنز، نوعی مبارزه یا مخالفت نمادین را دنبال می‌کند که بردن نام افرادی بطور دایم و همیشگی، جنبه سمبولیک برای بیان مصادیق را دارد و گر نه تمیز دادن اندازه فنی او با دیگر همکارانش کار دشواری نیست و خود نیز به این امر واقف است که بهترین دلیل آن، عرصه وسیع فعالیتهای تئوری و عملی او و نوع خاص نگرشش به این ساز و نوازنده آن است. اگر به سخنرانی‌های یکی دودهه قبل‌تر او توجه کنیم، به ندرت نامی از شخصی برده می‌شد و مضامین آنها واکاوی و بررسی علمی وجامعه شناختی نوازندگان ‌تمبک، نکوهش حکومت رابطه بر ضابطه و نظریات غیرتخصصی نوازندگان در کار فنی یکدیگر، بررسی نظریه تکامل و موضوعاتی از این دست بود (رجوع کنیدبه سخنرانی‌های: فرهنگسرای بهمن-سال73 ، تکامل،زیبایی شناسی و...)
اما با گذشت زمان و عریان ترشدن ناهنجاری‌ها، رجبی نیز به حربه‌هایی متناسب‌تر با آنها متوسل شد و به هجو گروید، با این استدلال که: این کلمات نیزخلق شده‌اندکه متناسب با زمان و مکان، مورد استعمال قرار گیرند .نمونه‌های بارز آن در آثار وزین ادبیات ما همچون: گلستان سعدی، مثنوی معنوی و...به وفور موجود است.

اما از یک نکته هم نباید غافل بود، که  چرا با وجود انتقادهای صریح و تند رجبی که به نام بردن  افراد هم منتهی شده، پاسخی داده نمی‌شود و معمولا"با سکوت خطاب شوندگان مواجه می‌شود؟

مروری بر تعامل آراء و نظریات تا به امروز نشان می‌دهدکه هیچکس درهیچ مقام و جایگاهی از نقد شدن یا پاسخ نقد شنیدن در امان نبوده (ازمواضع احمدشاملو و محمدرضالطفی علیه یکدیگرگرفته تاخسروسلطانی و حسین علیزاده، کیهان کلهر و لطفی تاده‌ها نمونه اینچنینی)آیا نداشتن پاسخ بزرگترین دلیل ندادن آن نیست؟

شاید علت نداشتن جواب هم نوع زندگی کردن رجبی تا به امروز باشد! شیوه‌ای که بر زبان همه می‌آید و در عمل هیچیک نیست الا رجبی!ا ز جنبه‌های مادی گرفته – بعنوان علت اصلی- تا ابعاد معنوی و انسانی...او در این راه متحمل صدماتی شده که وفق روال تاریخ، هر انسان ترقیخواه می‌بایست در ضمن طی طریق خود به جان بخرد. برای گریز از کلی گویی به ذکرمصادیقی روی می‌آورم: 
در فرهنگ و عرف ما، اعتقادات دینی، باورهای مذهبی  - مسلکی و مسایلی از این دست، بدلیل درونی بودن، معمولا" نمی‌بایست جنبه تبلیغاتی و بروز علنی پیدا کند بر این استدلال که: تاثیراین نوع تفکر و اعتقاد باید با تبلور و ظهور در رفتار اجتماعی فرد، خود را بنمایاند و نه بر صحنه‌ها و انظار. از سویی دیگر، هم طبقه بودن رجبی با موسیقیدانان مطرح کشور و بعضا" همنشینی‌ها و آشنائی‌های سالیان دور وی با آنها، او را به شناخت نسبتا" جامعی از شخصیت واقعی این افراد رسانده که از شناخت رجبی تا شخصیت اتو کشیده یا عارفانه ارائه شده توسط خودشان، فاصله ایست به مصداق این شعر حافظ:

واعظان کاین جلوه در محراب و منبرمی‌کنند / چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

اینجاست که رجبی با دیدن این تعارضات و دورویی‌ها به مردم، خروش کرده و واقعیتهایی را بیان می‌کند که شاید خیلی‌ها این عمل را مورد نکوهش قرار می‌دهند. اما سئوال اینجاست که آیا چنین حقی را می‌توان برای کسی قائل شد که او زیر لوای هنر، اینگونه به مخاطبانش دروغ بگوید؟ این اعمال کجا می‌بایست پاسخ خود را بگیرند؟

بهمن رجبی معتقداست: هر کلمه بار، معنا و شخصیتی مربوط به خود دارد که می‌بایست در جای متناسب و واقعی مورد استفاده قرار گیرد.
اما متاسفانه چیزی که در روابط اهالی موسیقی به شدت خودنمایی می‌کند، اغراق‌ها و مبالغه‌هاست بدین ترتیب که در موارد موافقت، تعریف و تمجید چنان از حد معقول و اندازه واقعی فراتر رفته که تبدیل به‌، نان قرض دادن، می‌شود. به این اظهار نظرات که از قضا متعلق به تنی چنداز موسیقیدانان نامدار مملکتمان درباره یکی از نوازندگان تنبک است، توجه کنید:
«اوسیگار را هم هنرمندانه می‌کشید»، «او در دقیقه صدها ریتم می‌نواخت»،«هیچکس تاب همنوازی با او را نداشت»و....آیا این جملات واقعیت دارد؟ به مرتبط کردن سیگار و هنر دقت کنید! آیا در تاریخ موسیقی ایران نوازنده‌ای وجود داشته که کسی تاب همنوازی با او را نداشته باشد؟ آبانماه گذشته آیین بزرگداشتی برای یکی از نوازندگان تنبک برگزار شد که متاسفانه این حرکت زیبا ومیمون تحت‌الشعاع همان آفت همیشگی قرارگرفت. یکی ازسخنرانان به پشت تریبون آمد و گفت: ما امشب گرد هم آمده‌ایم تا خداوندگار ریتم را پاس بداریم !!!
در موارد انتقاد یا مخالفت هم وضعیت بهتری حاکم نیست چرا که روابط و منافع وقت سرنوشت آنرا رقم می‌زند. یا حداقل در مورد رجبی این حالت صادق بوده. اما او بعکس‌، علیرغم تمام تضادهای فکری و شخصیتی با فرد مورد انتقادش، هیچگاه اندازه فنی او را کم و زیادتر ازحد واقعی نمی‌کند(رجوع کنیدبه سخنرانی او دردانشکده آب وبرق - سال84 یا دیگر سخنرانی‌ها)                                                 
طبق تعاریفی که در ابتدای این مقال در مورد نقش و جایگاه قشر هنرمند و تاثیر آنها بر ذهن عوام آمد، این جملات از جانب چهره‌های مطرح عالم موسیقی چه بار اطلاعاتی و ثمربخشی برای مخاطبان دارد؟ آیا پیامد آن چیزی جز گمراه کردن مخاطب و به بیراهه فرستادن ذهن عوام است؟ پس باید از سکوت کنندگان در قبال این مواضع متعجب بود نه از رجبی!

دیگر سئوال مطروحه این است که آیا رجبی آنچه را بر خود نمی‌پسندد بر دیگری هم نمی‌پسندد؟

ای کاش مصادیقی برای این سئوال ذکر می‌شد تا بهتر بتوان به آن پاسخ داد اما بجهت سمت و سو دادن به این پرسش باید گفت که رجبی خیلی چیزها را که برای دیگران نمی‌پسندد، بر خودش نیز روا نمی‌داند. گذری اجمالی به سطح مادی زندگی او و شیوه تعاملش با شاگردان، گویای این مهم است که رد ما دیگرایی برای او تنها یک شعار نیست بلکه یک قانون لازم الاتباع است. آیا کسی با این توانایی نمی‌توانست بیش از این در دنیای مادیات پیشرفت کند؟ چرا. اما هدف، بزرگتر از این مسائل است. بینش خاص او نسبت به هنر، اجازه هر کاری را نمی‌دهد. با قیاسی بین نوع و سطح زندگی او و دیگر همکارانش، صحت این گفتار بخوبی به دست می‌آید.
اگر رجبی ستایش و مداهنه‌های پیرامون هنرمندان را رد می‌کند، خود نیز به آن عمل کرده، بطور مثال در مراسم نکو داشتی – و نه بزرگداشت، چرا که برای لقب بزرگ حرمت زیادی قائل است -که آذر ماه در دانشگاه تهران برای او برگزار شد، اصلا" اجازه نداد که موسیقیدانان یا سخنرانان حاضر، وفق روال اینگونه مراسم، درباره او سخنی برانند و ستایش‌اش کنند. بلکه خود با حضور در پشت تریبون چنین گفت: ظهور و بروز من تا به این حد، حاصل نبوغ یا اعجوبه بودن من نیست بلکه من از اسلافم کمی بیشتر زحمت کشیده‌ام و معتقدم این برجستگی حاصل ضعف و کم‌کاری گذشتگان من است.
آنها نیز می‌توانستند درعین تنبک زدن، مطالعه هم بکنند، جسم خود را هم سالم نگه دارند، احیانا"تحقیق و پژوهشی هم داشته باشند که نکردند و کار من جلوه بیشتری داشت، پس لطفا"القاب و عناوین دهن پرکن به من نسبت ندهید و از من بت نسازید. آری او با رد خودش، تواضع واقعی را که امروزه به ندرت می بینیم ،به نمایش گذاشت تانشان دهدواقعا"آنچه رابردیگران نمی‌پسندد، بر خودش نیز ناپسند می‌داند. طی یکی دو سال اخیر، دعوت‌های زیادی از رجبی برای سفر به اروپا بعمل آمد که ایشان، تابستان امسال با حضور در لهستان و نمایش هنرناب خود، اعجاب و تحسین همگان رابرانگیخت. اخیرا" نیز کنسرواتوار شهر لیون که یکی ازمراکز معتبر موسیقایی اروپا محسوب می‌شود، وی را دعوت کرد تا باسر پنجه‌های سحر آمیزش، برگ زرین دیگری بر دفتر زندگی هنری خود و موسیقی ایرانی بیفزاید که این اتفاق در نوع خود نادر و البته بسیار میمون است.

امید است که جامعه موسیقی ما به دور از هرتنگ نظری و با نگاهی کلان، قدر این هنرمند راپاس داشته واز توانائی‌های گسترده رجبی در جهت پیشرفت نسل جوان و تشنه آموزش، استفاده مناسب را بنماید. اما جا دارد که در پایان این مقال، یادی هم بکنیم از کسی که حاصل نیم قرن زندگی او با بهمن رجبی، تنها نامی بوده و نه کامی... آری همسر سختی کشیده و تلخی چشیده رجبی تمامی تبعات منفی زندگی بایک هنرمند را تحمل کرده و هیچگاه ازجنبه‌های مثبت آن طرفی نبسته.

گه ملحد و گه  دهری و کافر باشد / گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
باید بچشــــــد عــذاب  تنهایی  را / مردی که ز عصـــر خود فراتر باشد



دریافت فایل

    
گفـــت و گـــوی چپ و راست      کنســـــرت ارکستـــــــــر ملل
بهمن رجبــــی و فربد یدالهی     با هنرنمایی بهـــــــمن رجبی
دانــــــلود - دو نــــــوازی تنبک      دانلود - قطعه شبـانه موتزرات



نوشته های دیگران()

دست های پیدا و پنهان / در حاشیه فروش آنلاین بلیط کنسرت عارف

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 1:3 عصر

1 - پس از سه سال، کنسرت گروه عارف از هفت الی ده آذر [سال جاری] در تالار وزارت کشور به مدت چهار روز برگزار شد. همچنان که هر کنسرتی با توجه به زنده بودن اجرای آن، بی نقص نیست، کنسرت گروه عارف به لحاظ محتوایی و فنی کم نقص نبود. به ویژه عارف که همواره مدعی کلام اولین و آخرین در موسیقی است. زیرا بزرگان عارف بر این اعتقاد هستند که ما چیزی خواهیم آورد که چشم و دل را بربی انگیزاند! اما پس از اجرای عارف، چیزی جز افول در کار آن ندیدیم (معلوم نیست که این چه خودشیفتگی است که به جان موسیقی ما رخنه کرده که همه مدعی کلام اعظم، کلام آخر، صدای آسمانی و قدسی در موسیقی هستند، در حالی که از پس کوک ساده ساز خویش هم بر نمی آیند). البته بجا است که به نقد محتوایی و فنی این اجرای گروه بپردازیم، اما مسائل حاشیه ای پیدا و پنهان عارف به حدی است که به جای نقد محتوایی و گزارش صرف، پرداختن به همین مسائل حاشیه ای تبدیل شده به متن، بسی ضروری می نماید. باری متأسفانه بسیاری از مسائل و مصائب حاشیه ای در موسیقی ایران (که عارف به زعم خود بر صدر آن نشسته) تبدیل به متن و ذاتی فرهنگ موسیقی ایران شده است.

2 - گروه عارف قریب به دو دهه یکی از جریان ساز و تأثیرگذارترین ارکسترها در موسیقی ایرانی بوده است؛ عارف هم جریان ساز اجتماعی و هم جریان ساز در عرصه موسیقی بوده است. عمده گروه های تأثیرگذر تشکیل شده در پس از انقلاب به طور عمده برخواسته یا تأثیریافته از بینش، روش و منش عارف بوده اند. عارف در دوران هایی الگوهایی در عرصه موسیقی معرفی کرده که همواره دست آویز و درس آموز جریان های موسیقی شده است. در کنسرت و اجرای متأخر عارف گرچه بداعت و خلاقیت چندانی در آهنگسازی و ارکستراسیون دیده نشد. اما دارای ایده و الگویی در زمینه فرایند فروش بلیط بود که سالیان سال می توانست، خدمت و جهتی در راستای فرایند برگزاری یک کنسرت در موسیقی ایران باشد. اما دست های پیدا و پنهانی در کار بوده و است که مانع از بهبودی این شرایط در موسیقی است.


3 – 1 - ایده و طرحی که عارف در زمینه فرایند فروش بلیط کنسرت داشت، فروش اینترنتی و آن لاین بلیط بود. گفتنی است که فرایند اینترنتی برگزاری یک کنسرت به طور معمول در اروپا و آمریکا، تنها به فروش بلیط منتهی نمی شود. بلکه همان طور که خواهد آمد دارای مؤلفه هایی است که برگزاری یک کنسرت را سهل و آسان می کند. چیزی که به عنوان فروش آن لاین بلیط در ایران اتفاق افتاده، تنها بخشی از فرایند اینترنتی برگزاری یک کنسرت در اروپا و آمریکا است. البته این فرایند تنها در اروپا و آمریکا اجرا نشده، بلکه در کشورهایی مانند مالزی، امارات و غیره نیز در حال اجرا و نیز موفقیت آمیز است. در ایران همان طورکه گفته شد مانند بسیاری از الگوگیری های منقطع دیگر، تنها بخشی از آن فرایند مورد استفاده قرار گرفت. شاید نخستین  بار در چهار سال پیش در کنسرت «همنوا با بم» محمدرضا شجریان بود که وی برگزاری این کنسرت را متضمن فروش منطقی و آن لاین بلیط دانست. البته شجریان هم چیزی از فروش آن لاین شنیده بود، اما نه ابزار و نه سازوکار این فرایند را به خوبی می شناخت. به همین واسطه در آن اجرا و اجراهای سال های بعدی خود در این عرصه به هیچ وجه موفق نبود. زیرا همان طورکه گفته شد ابزارهای در اختیار وی بسیار ضعیف بود. نمونه بارز آن سایت دل آواز؛ وی سایت دل آواز را مرکز فروش اینترنتی بلیط کرده بود. در حالی که این سایت به واسطه طراحی سنگین و دیگر مشکلات، به طور عادی به سختی بالا می آید، چه رسد به این که بخواهد صدها بازدید کننده را در یک دقیقه پاسخگو باشد! ضمن این که فروش اینترنتی بلیط متضمن سروری (Server) قوی و پر سرعت است. این تجربه نامناسب، موجبات به وجودآمدن نهاد و یا نهادهایی در موسیقی شد که گویا تنها متولی برگزاری و فروش کنسرت در ایران هستند.
یکی از ویژگی های مراحل پیشین کنسرت به صورت اینترنتی و به طور اخص فروش اینترنتی بلیط، حذف واسطه های حقیقی و به ویژه حذف بازار سیاه است. اما عده ای نه تنها این واسطه ها را حذف که در جهت حفظ آن قدم بر می دارند.
3 - 2 - اما همان طور که گفته شد، مراحل پیشین برگزاری کنسرت به صورت اینترنتی دارای مؤلفه هایی است. این مؤلفه ها تنها درفروش آن لاین خاتمه پیدا نمی کند؛ اعلام برنامه-های کنسرت مذبور، معرفی اعضای ارکستر، چگونگی ارتباط با اعضاء، رهبر و مسئولان برگزاری کنسرت، دیسکوگرافی، سابقه و تاریخچه ارکستر، اعلام زمان برگزاری کنسرت، نشان دادن محل برگزاری کنسرت، چگونگی امکان تهیه اغذیه و استفاده از امکانات حمل و نقل برای ورود و خروج از محل کنسرت، از همه مهم تر نشان دادن نقشه سالن کنسرت و زاویه دید مواضع مختلف سالن جهت انتخاب صندلی مناسب و رزرو آن مکان، امکاناتی است که این شرایط مهیا می کند. فراهم آوری این شرایط در ایران چندان هم مشکل نیست. زیرا ابزار آن در ایران به بهترین نحو وجود دارد. در حال حاضر فروشگاه ها و سوپر مارکت های دست چندم در ایران هم ازامکانات اینترنتی بهره می جویند. می ماند تبلیغ، آگاهی-سازی، زمینه سازی و هموارسازی و به ویژه نهادینه کردن این شرایط که چندان هم غیر قابل تصور نیست.

4 – پیاده سازی این شرایط به قدری امکان برگزاری یک کنسرت سالم را مهیا می کند که بسیاری از مشکلات ریز و درشت در برگزاری کنسرت خود به خود رفع می شود. اما دست-های پیدا و پنهانی درموسیقی ایرانی در جریان است که نمی خواهد فرایند برگزاری یک کنسرت به شکل ضابطه مند و منطقی برگزار شود و همواره می خواهد بسان این که تمام راه ها به رم ختم می شود، تمام راه ها به خود ختم شود. نمونه آن برگزاری کنسرت عارف در آذرماه سال جاری بود. در این کنسرت رهبر و سرپرست آن عزم آن داشت که از تولی گری خانه موسیقی بکاهد و عنان امور را خود بر عهده گیرد، اما در نهایت سر به دامن خانه موسیقی نهاد و به خانه موسیقی ختم شد. نکته قابل توجه این که عارف گروهی است که همواره بیرون از گود نهادهای دولتی و نهادهای شبه دولتی (مانند خانه موسیقی)، و حتی در برهه هایی منتقد و معترض جریان های دولتی پیش و پس از انقلاب بوده است. گروه عارف همواره نهادی خودبنیاد و جریان ساز بوده است. از قضا شکل گیری حلقه متخصص انفورماتیک در حاشیه برگزاری عارف نیز بیانگر همین مسئله بود. اما بی تدبیری و بی درایتی عارف، حاشیه هایی برجای گذاشت که البته چند سالی است، در موسیقی ایران سابقه و ریشه داشته است.

5 – گروه عارف قرار بود در برگزاری کنسرت خود بلیط های خود را از طریق اینترنت عرضه کند. گروهی متشکل از کارشناسان عرصه کامپیوتر قصد برگزاری سالم کنسرت را داشتند. بسیاری از موارد تخصصی مانند نشان دادن نقشه دقیق سالن جهت انتخاب صندلی مورد نیاز، در سایت لحاظ شده بود که نشان از تخصصی عمل کردن این تیم بود. این نقشه یک ویژگی داشت که قریب به 30 – 40 صندلی که پیشتر مورد استفاده قرار نگرفته را در نقشه گنجاند- معلوم نیست این صندلی های مورد استفاده قرار نگرفته، پیشتر به چه منظور استفاده می شد! مسئولان تالار وزارت کشور این 30 – 40 صندلی را به نزدیکان خود جهت بهره بری از برنامه های متنوع تالار می دادند؟ یا نهاد دیگری باید پاسخگوی این چند صندلی مشکوک باشد؟
نمایاندن نقشه دارای ویژگی های مهندسی است که حتماً مهندسان برگزاری کنسرت به آن باید توجه داشته باشند. نمایندن نقشه سایت نخستین بار در کنسرت عارف مورد توجه قرار گرفت که باید از مسئولان عارف قدردان بود. بگذریم.

به رغم رویکرد مثبت سرپرست و رهبر گروه عارف در فروش اینترنتی بلیط کنسرت، اما رویکرد دیگری منتسب به خانه موسیقی و مدیریت آن بود که چندان موافق فروش اینترنتی بلیط نبود. زیرا احتمالاً موجب فروکاهی و حذف اختیارات واسطه و متولیان پایدار فروش واقعی بلیط می شد! البته پیشتر خانه موسیقی و سایت کم امکاناتش سیاست فروش اینترنتی را پی می گرفت. اما به نظر می رسد، چون عارف خود به تنهایی و به صورت خودکار اقدام به این عمل کرد، خانه موسیقی برآشفته شود و مدیریت آن بی سوادی مردم ایران را بهانه کند (معلوم نیست مردم ایران کجاها فهیم و کجا بی سواد قلمداد می شوند). کار بدانجا کشید که در روز کنفرانس مطبوعاتی عارف با حضور خواننده، سه تار نواز و رهبر عارف و نیز مسئول فروش اینترنتی کنسرت عارف، زمانی که خبرنگاری از اقدام فروش اینترنتی در ایران معترض بود، هیچ واکنشی از سوی عده ای از اعضای عارف دیده نشد (غیر از مشکاتیان و مسئول اینترنتی) حتی به گفته روزنامه نگاری همان عده مسکوت عارف در مقابل اعتراض خبرنگار، در حاشیه این کنسرت یک صدا با خبرنگار معترض، فروش اینترنتی بلیط را بی-سرانجام دانستند. برخی از اعضای خانه موسیقی و اعضای گروه عارف معلوم نبود از کجا می دانستند که فروش اینترنتی سرانجام ندارد و پس از پایان کنسرت و فروش بلیط ها، باز به سخن نخستین خود پای می فشردند!
به رغم این که خانه موسیقی قرار نبود، اصلاً مداخله داشته باشد و یا به فروش بلیط بپردازد، یک آن فروش بلیط را بر دست گرفت. حتی مانند ناظران انتخاباتی بر روی انتقال بلیط ها از تیم فروش اینترنتی به کانون عارف (کانون عارف ربطی به گروه عارف به سرپرستی پرویز مشکاتیان ندارد- اشتراک اسمی است)  نظارت داشتند. از همه مهم تر این که یک آن خانه موسیقی متولی و متصدی فروش بلیط شد.
اما نکته مهم تر این که خانه موسیقی و کانون عارف در کار تیم فروش اینترنتی مداخله و سنگ اندازی می کرد. با توجه به این که گویا تیم فروش اینترنتی طبقه ای از ساختمان کانون عارف را برای عرضه بلیط ها به خریداران فروش اینترنتی انتخاب کرده بودند، اما از همان زمان شروع کار این تیم، تا لحظه آخر، با سنگ اندازی کانون عارف مواجه می شدند. به گفته برخی از خریداران بلیط اینترنتی، وقتی آن ها برای اخذ بلیط خود به کانون عارف رجوع می کردند، با بی اطلاعی اعضای کانون عارف مواجه می شدند، تا جایی که از مسئولان کانون می شنیدند که فروش اینترنتی دیگر وجود ندارد! مگر فروش اینترنتی دیگر وجود دارد! با توجه به این که برخی از خریداران، هزینه بلیط را پیشتر متقبل شده بودند، کانون عارفیان با اعتراض و کنجکاوی آنان مواجه می شدند که در نهایت مسئولان می گفتند که حال بروید طبقه بالا شاید کسی پاسخگو باشد! نکته قابل توجه، وقتی چنین رویکردی در خانه موسیقی و کانون عارف وجود داشته  و دارد، معلوم است که فروش اینتنرتی بلیط سرانجامی نخواهد داشت و البته این طیف از قبل هم پیش بینی چنین سرانجامی را هم می کردند! حتی برخی از آن ها خارج از تحدید به تهدید تیم اینترنتی نیز می پرداختند.
ضمن این که خانه موسیقی هر اتفاقی را در پیش راه کنسرت، بر گردن فروش آن لاین انداخت- کاری که خود مشکاتیان تحت تأثیر خواننده گروه خود، در پایان کنسرت در گفت و-گویی رسانه ای انجام داد. در حالی که خانه موسیقی خود حجاب بزرگی بر سر این کنسرت بود.
معلوم نبود پرویز مشکاتیان به حمیدرضا نوربخش به عنوان یک خواننده عضو گروه، عضوی از عارف در خانه موسیقی، رئیس خانه موسیقی، مدیر برنامه ریز کنسرت به عنوان چه می نگریست! اصلاً نقش نوربخش به غیر از خواننده بودن چه بود! معلوم نیست باید گریبان چه کسی را گرفت!
خانه موسیقی و اعضای آن غیر از سنگ اندازی، چه اقدام مؤثری در هر چه خوب برگزاری این کنسرت داشتند؟

6 - اما سئوالی در این جا مطرح می شود که با توجه به این که خانه موسیقی، متولی برگزاری کنسرت ها در ایران شده است، اما معلوم نیست که خانه موسیقی باید بر فرایند برگزاری کنسرت ها نظارت کن؟ مجری برگزاری کنسرت ها باشد؟ به فروش اینترنتی بپردازد؟ آیا خانه موسیقی متولی تمامی کنسرت ها است، یا این که برخی از کنسرت ها را به طور سلیقه ای برای نظارت بر می گزیند؟ زیرا از آن سو انجمن موسیقی یا حوزه هنری، نیز به برگزاری برخی از کنسرت ها می پردازند! البته آن چنانکه از نوع برگزاری کنسرت های خانه موسیقی بر می آید، خانه موسیقی تنها برگزارکننده کنسرت های سنگین و سنتی نزدیک به تفکر خانه موسیقی است! گویا کنسرت موسیقی در ایران تنها در هیأت اساتید موسیقی تعریف می شود! تا جایی که مدیریت خانه موسیقی برای برگزاری کنسرت های عظیم، خود مدیریت اجرایی کنسرت را به عهده می گیرد – بنگرید به کنسرت های استاد شجریان.
سئوالی که مطرح است چرا باید خانه موسیقی متولی برگزاری کنسرت در ایران باشد. چرا مسئولیت برگزاری کنسرت های موسیقی را به آن ها دادند. البته از یک جهت با توجه به نگاه باز برخی از اعضای اصلی خانه موسیقی برگزاری برخی از کنسرت ها با موانع کمتری روبرو است. اما خانه موسیقی با توجه به رویکرد مونستیکی / انحصارگراینه که به موسیقی ایران دارد، موسیقی را تنها در چنبره چند موسیقی دان خاص می داند – که دیگر برگزاری کنسرت اساتید که نسبت به گذشته پر رونق تر شده، از افتخارات خانه موسیقی قلمداد می شود. از آن سو طبیعی است که خانه موسیقی چندان التفاتی به برگزاری دیگر کنسرت ها ندارد.
مشکلی نیست که خانه موسیقی کلیت موسیقی کشور را به عهده بگیرد، اما چرا تنها به کنسرت های درشت و با شکوه عنایت دارد؟ و کم یا اصلاً التفاتی به برگزاری کنسرت های بی اهمیت ندارد. خانه موسیقی چقدر فضا را برای گروهای جوان ایرانی، کلاسیک و ... مهیا کرده است؟ مگر خانه موسیقی متعلق به کل جامعه موسیقی نیست!

7 - در برگزاری کنسرت گروه عارف سئوال های بی شماری بی پاسخ مانده است، یکی این که ارتباط خانه موسیقی با کانون عارف چگونه است؟ دو تن از مسئولان عالی رتبه خانه موسیقی از جمله ریاست آن در کانون عارف مسئولیتی دارند. آیا کانون عارف شعبه ای از خانه موسیقی است؟ دلیل نمی  شود که هر عضو خانه موسیقی که با آموزشگاه یا کانونی همکاری دارد، آن کانون یا آموزشگاه را شعبه ای از خانه موسیقی قرار دهد! به عنوان نمونه آقای هوشنگ ظریف دارای آموزشگاه موسیقی است، آیا این آموزشگاه به عنوان شعبه ای از خانه موسیقی محسوب می شود!

8 - همچنان که گفته شد، فروش اینترنتی بلیط اکنون در اروپا و آمریکا و حتی امارات و کشورهای همجوار نه تنها جا افتاده که تبدیل به یک فرهنگ شده است. اصلاً قرار نبود تهیه اینترنتی بلیط توسط مرکز و مرجعی به فروش برسد. بلکه پرویز مشکاتیان و دیگر مسئولان عارف بنا داشتند که مانند بسیاری از جریان های راه افتاده توسط عارف، این جریان یعنی فروش اینترنتی تبدیل به یک فرهنگ شود. اما گویا با تشدید و تقویت هرچه بیشتر باندهای مافیایی در موسیقی ایرانی ما قرار نیست که یک قدم به جلو بگذاریم. رئیس خانه موسیقی صریحاً فهم مردم را صوری قلمداد می کند که امکان ارتباط فعال را با اینترنت ندارند. وقتی مسئولی چنین درک و جمع بندی از فضای مجازی دارد، مشخص است که چه آینده ای بری موسیقی ایران متصور است.
حمیدرضا نوربخش در جایی عنوان کرده بود که تنها کنسرت محمدرضا شجریان است که در قلمرو فروش آن لاین مورد استقبال قرار می گیرد. درست است با توجه به هجمه تبلیغات طبیعی است که کنسرت شجریان بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد. اما سئوال این است که خانه موسیقی یا کانون عارف چند درصد تبلیغات برای شجریان صورت داد و چند در صد برای مشکاتیان! از همه مهمتر گویا دست هایی در کار بود که فروش آن لاین در مورد توجه قرار نگیرد، تا جایی که صدای مردم هم درآمد. گویا چیزی که ضابطه مند است: نوربخش و خانه موسیقی اش از آن گریزانند. بر این پندارند که فروش بلیط کنسرت مانند سنوات گذشته به شکل دستی – گیشه ای مثمرثمر است، در حالی که فروش اینترنتی بسیار ضابطه مندتر است. چیزی که برخی از مسئولان خانه موسیقی از آن گریزانند، ضابطه مندی فروش بلیط است. گویا اگر فروش و برگزاری بلیط خصوصاً بخش مالی به طور ضابطه مند باشد، ضربه ای به فرایند برگزاری کنسرت است. اگر خانه موسیقی و مسئولان آن ضابطه مند هستند حتماً می-توانند به این سئوال پاسخ دهند، با توجه به این که فروش بلیط از ابتدا توسط تیم اینترنتی صورت می گرفت، طبعاً بلیط ها دست این تیم بود بعدها اصلاً خانه موسیقی مسئول فروش بلیط شد، آیا در حین انتقال بلیط ها رسیدی هم امضاء می شد؟ اگر خانه موسیقی و مسئولش مدعی ضابطه مندی و سلامت هستند به ارائه این رسیدها بپردازند، تا سلامت برگزاری کنسرت ها بیش از بیش اثبات شود!
البته در برگزاری این کنسرت شک و شبهات زیادی باقی ماند. به طور مثال با توجه به این-که خانه موسیقی در برگزاری برخی از کنسرت ها، بلیط هایی را در اختیار اعضای خانه موسیقی (به شکل رایگان) می گذارد، این دفعه گویا هر شب 150 بلیط را برای اعضا در نظر گرفته بود، اما برخی از این بلیط ها سر از گیشه فروش بلیط درآورد. برخی از خریداران بلیط کنسرت، بلیط هایی در دست داشتند که در آن مهر خانه موسیقی حک شده بود، در حالی-که همان طور که گفته شد، بنا بود این بلیط ها در اختیار اعضای خانه موسیقی قرار گیرد.
مدیر خانه موسیقی، زمانی یکی از نزدیکان محمدرضا شجریان بوده اند، ولی چه شده است که آن اعتماد پیشین شجریان نسبت به خانه موسیقی و شخص ایشان، کاسته شده است؟ این را باید از خود محمدرضا شجریان هم پرسید که چرا اعتمادش به خانه موسیقی کاسته شده است؟

9 - مشکاتیان تنها کسی است که در این شرایط بحرانی می تواند، به موسیقی ایران کمک کند؛ زیرا در نقطه پیکان حافظه موسیقی ایران است. در همین امسال بسیاری از همقطاران وی کنسرت دادند. اما چندان اجراها در خاطره ها نماند. اما به رغم نقصان های زیاد در اجرای کمی و کیفی کنسرت، اما مردم هنوز اعتماد خود را به ایشان قطع نکردند. خود مشکاتیان بهتر می داند که فضایی می خواهد که در آن ساز خود را کوک کند و بنوازد و همچنان آهنگ و تصنیف بیافریند (خود بارها به این موضع تأکید کرده است). اما شاید خود وی هم  تأیید کند که مشکاتیان دهه 60 نیست. برخی از آهنگ های وی به زعم خود وی، متأسفانه در شرایط خوبی تصنیف نشده است و این شاید علل حاشیه ای داشته باشد. از سویی می بینیم، برخی از جریان ها مشکاتیان را به نفع خویش مصادره می کنند و استفاده هایی از وی می برند و وی هم علی رغم میل باطنی و یا متأسفانه ناآگاهی مجبور به تن دادن به سیاست های آنان می شود. مشکاتیان بیش از بیش باید هوشیار باشد. البته خود ایشان در جایی وابستگی خود را به نهادهای مختلف تکذیب کرده است. اما تناقض در گفتار و کردار وی فراوان است. وی در گفت وگویی در پاسخ به این سئوال که آیا شما با شجریان همکاری می کنید گفته اند: «این اتفاق به نظر من خواهد افتاد. اما تفکر کنسرت گروه در این دوره از مدت ها پیش با نوربخش بود. یعنی از زمانی که خانه موسیقی ارتباط تنگاتنگ تری با ارشاد پیدا کرد و وجود خود نوربخش که خواننده و موزیسین است و درد آشنااست و درد بچه ها را شاید بهتر از آن مدیر می فهمد که مثلاً باستان شناسی خوانده و حالا مدیر یک جا شده است که البته از این دست اتفاقات زیاد داریم. این بود که نوربخش توانست با دو طرف ارتباط برقرا کند و در هیچ دوساله ای این قدر کنسرت در کشور برگزار نشده است... به هرحال بعد از انتخاب حمید برای خوانندگی در گروه از دانه درشت های موسیقی، گروه عارف آخرین گروهی است که دارد کنسرت می دهد و ایندوره با اجرای گروه عارف تمام می شود.» (مجله شهروند، شماره 27) از سخنان ایشان چنین بر می آید که استفاده از ایشان به واسطه جایگاه ایشان در خانه موسیقی است.
روی سخن دیگر با خانه موسیقی است. اگر خانه موسیقی و سازمان های دیگر هم می خواهند روی پای خود بیاستند چه جای دامن زدن به این اساتید است. موسیقی ایرانی آن قدر به زعم حضرات وسیع است که تنها به این اساتید ختم نمی شود.


نوشته های دیگران()

خوان مارتین و سوئیت اندلوسی شماره یک

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 1:0 عصر


JUAN MARTIN
خوان مارتین، آموزش گیتار فلامنکو را در زادگاه خود آندلس در جنوب اسپانیا شروع کرد. دوران نوجوانى را در فستیوال هاى محلى به نواختن گیتار یرداخت و دانش و مهارت خود را در اصول نواختن گیتار فلامنکو گسترش داد. او به صورت حرفه اى نواختن گیتار را در مالاگا آغاز کرد که یکى از مراکز قدیمى فلامنکو به شمار مى رود. وى در هجده سالگى به مادرید رفت و در آنجا تجربیات بسیاری از خوانندگان و نوازندگان بزرگا فلامنکو کسب کرد و به شدت تحت تأثیر نوازندگى «نینو ریکاردو» قرار گرفت و همین اجراى قطعات، زمینه های اولی? فعالیت او را در تنظیم قطعات فلامنکو فراهم ساخت و او را به شهرت جهانى رساند. در سال 1978 اولین متد خود را تحت عنوان (متد نواختن گیتار فلامنکو) منتشر کرد. بعد از این متد و جند کتاب دیگر در سال 1991 آلبوم وی با نام «آندولسى» روانه بازار شد که با فروش خوبى روبرو گردید. وی در کنار این فعالیت ها تکنوازى های زیادى اجرا کرد که از مهمترین آنها دوبار براى «فستیوال جاز مونترو» و دو مرتبه برای «فستیوال فلامنکو» بود که باعث محبوبیت بیشتر وى شد. در سا 1992 گروهى از خوانندگان و ستارگان فلامنکو را در یک تور مسافرتى به انگلستان همراهى کرد. در حقیقت تمایل به ارتباط با گروه فلامنکو و در خواست عدهء کثیرى از هنرجویان گیتار فلامنکو او را به سمت ساختن آلبوم «سوئیتهای آندولسی» و نگارش کتاب مربوط سوق داد. وى همجنین تا سال 1993 یازده آلبوم دیگر را بکارهاى خود اضافه کرد که از آثار یر طرفدار فلامنکو محسوب مى شوند. بدون شک خوان مارتین یکى از جهره هاى نافذ گیتار فلامنکو در جهان بشمار میرود که با نوازندگى دلنشین خود علاقمندان را مسحور میسازد.

توضیحاتى در مورد قطعات این آلبوم

EVOCACION
آغاز حرکات و نهضت های بوجود آمده در فلامنکو و نت های گیتار، تغییرات صورت گرفته در اسیانیا را به یاد مى آورد. زمانیکه ارتش اسیانیا در سال 711 بعد از میلاد از آفریقاى شمالى باز مى گشت. برخى از قطعات فلامنکو مانند: قطعه (Evocacion) از نام رهبران این گروهها گرفته شده بود.
اجرای قطعه:
سیم ششم در این سبک روى نت D تنظیم مى شود. قطعه با شکلى آزاد آغاز مى شود و تکنیک لگاتو (Ligado) در آن نقش بسزایى دارد. نواختن نت های گیتار در ابتدا کمى مشکل به نظر مى رسد ولى بعد از مدتى انگشتان براحتى حرکت مى کنند. در چنین قطعه آزادى که وزن و ریتم مشخصى ندارد، زمان هم در نوشتن و شکل نت هاى موسیقى آنچنان نقشى ندارد. گوش کردن به قطعه فوق در درک آنجه این جا گفته شد مؤثرتر خواهد بود. در صفحه دوم به ریتم منظم- تغییر کرده و تا پایان قطعه ادامه مى یابد. نوازندگانى که عادت به نواختن قطعه هاى کلاسیک دارند مى توانند گُلب (Goip) را از قطعه حذف کنند.

LA FERIA
در سال 1492 که فردیناند و ایزابلا مهاجمان را از اسیانیا خارج ساختند، در آن زمان کریستف کلمب خود را براى کشف قاره جدید آمریکا از ساحل غربى آندالوکا آغاز کرد. این سفر او یک ارتباط فرهنکى بین آمریکا و اسیانیا ایجاد کرد. این ارتباط تاثیر خود را بر موسیقى فلامنکو گذاشت. ریتم هاى موجود در آمریکای جنوبى به اسیانیا باز گشتند و جذب موسیقى فلامنکو شدند و البته تغییرى در ماهیت آنها بوجود آمد ولى فضاى فرهنگى آمریکاى جنوبى همچنان در آنها حفظ شد که نمونه آنها را در سبک رومبا (Rumba) مى توان دید که امروزه سبک بسیار مرسوم و متداولى است.
اجرای قطعه:
در اجراى این قطعه شش سیم گیتار در کوک اصلى خود تنظیم مى شود. یعنى بدون تغییر دادن کوک گیتار سجیلا (Cejilla) یا کاپونبد در فرت دوم گیتار قرار مى گیرد. قطعه با ریتم مخصوصى آغاز مى شود که از ویژ گیهای لغزشى خاص خود برخوردار است در هشت ردیف اول، سیم ها بوسیله انگشتان دست چپ نواخته مى شوند که این اجرا ارزش و صدای زیادى را تولید مى کند. حالات وضعیت انگشتان دست چپ در نت ها نشان داده شده است و تغییر در وضعیت دست سبب ایجاد صداى آم مى شود. این قطعه شامل ضربات آلزاپوا (Aiza Pua) مى باشد که باعث از بین بردن صداهای کوتاه خارج شده از سیم ها مى شود.

ALBORADA
با ادام? نوع دیگری از سبک های موجود با نام (Deidegrelta)، خوان مارتین به تنظیم میلونگا (Milonga) اقدام کرد که یک موسیقى نوستالژیک غم انگیز را به همراه خود دارد. عنوان این مطلب «سییده دمان» است.
اجراى قطعه:
اکثر بخش های این قطعه توسط تکنیک آرپژ اجرا مى شود. در این شیوه و روش قطعات کوتاهى با ریتم و وزن رومبا (Rumba) وجود دارند. این قطعه با یک آراستر (Arrastere) یایان مى یابد که در واقع با ضرب? انگشت سوم دست راست در امتداد سیم ها به سمت نوازنده انجام مى شود.

GITANOS
موسیقى فلامنکو با این نسخه جدید از یک بولریاس (Bulerias) که فضایى مدرن دارد حیاتى دوباره یافت. این نوع از موسیقى بوسیله اِل ملیزو (Elmellizo) اجرا شده است.
اجراى قطعه:
این قطعه بر اساس ملودى هاى فلامنکو ساخته شده است و از سبک مورون (Moron) پیروی مى کند. البته نوازندگان سنتى در اکثر موارد بخش هاى طولانى رسگوادو را از آن حذف مى کردند. چون ضرباتى را در قطعه ایجاد مى کرد و به جاى آن از ضربات کوتاه تر استفاده مى کردند. کل قطعه دقیقآ طى دوازده ضرب آهنگ تکرار مى شود که ممکن است در بعضى از جاها مجموعه ضربات مشخص نباشد. یکى از خصوصیات ویزه سبک مورون (Moron) به کار گیرى انگشت شست دست راست مى باشد که صدایى با نواختن لبه شست دست راست و ناخن ایجاد می کند و این صداهاى ایجاد شده با فاصله کوتاهى از یکدیگر با حرف P در بین آنها نشان داده مى شود.

منبع: کتاب سوئیتهای اندلوسی، خوان مارتین



 توجه : پسورد فایلهای زیپ، www.harmonia.ir می باشد.

Title

Run Time

File Size (KB)

Download

1   Suite I: Evocacion de la Invasion Arabe Ad 711 7:32 3,485

2

  Suite I: La Feria 3:00 1,382

3

  Suite I: Alborada Milonga Contemporanea 5:06 2,373

4

  Suite I: Gitanos 3:19 1,527

نوشته های دیگران()

عود بغداد - نصیر شمه

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 12:59 عصر

با اینکه در در نوازندگی عود سر رشته ای ندارم، اما در مقایسه با شیوه نوازندگان ایرانی این ساز، از قبیل آقای فیروزی و بهروزنیا که ساز آنها را زیاد شنیده ام، چیزی که در این آلبوم نواخته شده واقعاً من را شگفت زده کرد. این موسیقی با اینکه حاصل ذوق یک موزیسین عراقی است، به راحتی  نمی توان آن را در دره موسیقی شرقی و خصوصاً موسیقی کشورهای عربی طبقه بندی کرد. چون تکنیکهای نوازندگی گیتار کلاسیک و فلامنکو مانند strumming، در این اثر بخوبی مشهود است.
به گفته آقای نصیر شمه، هرکدام از قطعات داستانی در مورد خاطرات جنگ خلیج پشت خود دارد. بطور مثال قطعه آخر این آلبوم، «الامیریه»، در باره بمب باران یتیم خانه ای در امیریه عراق می باشد. که بدون شک متعلق به سنت بین اللملی موسیقی اعتراض می باشد. آیا هیچ کس آهنگ Star Spangled Banner جمی هندریکس را که در طول جنگ ویتنام می نواخته را شنیده؟ در این قطعات موسیقی تلاش می شود از افکت صوتی ساز برای رساندن حالت ترس استفاده شود که در آوردن صدای آمبولانس با عود در این قطعه بسیار قابل توجه می باشد.
بهرحال حتی بدون توجه به جنبه های اعتراض آمیز، از موسیقی آن به تنهایی می توان لذت فراوان برد. این سی دی از طریق مربی سه تارم به دستم رسید. به گفته ایشان این سی دی حاوی نکات فنی فراوانی است که حتی در کلاسهای دروره عالی نوازندگی سازهای ایرانی تدریس می شود. بهرحال چون این موسیقی را به لحاظ فنی نمی توان جزو سبک خاصی طبقه بندی کرد و از طرفی به نظر من به موسیقی فلامنکو شباهت زیادی دارد، آن را در بخش موسیقی فلامنکو طبقه بندی می کنم.

برای اطلاعات بیشتر درباره این هنرمند http://en.wikipedia.org/wiki/Naseer_Shamma را ببینید.
سایت شخصی نصیر شمه: http://www.naseershamma.com


 

Title

Time

File Size (KB)

Link

1 Min Adh-Dhâkira/Mémoires 8:55 4,119

2

Qissat Hubb Sharkiyya/Une Histoire d"Amour Orientale 7:50 3,615

3

Nasamat "Adhba/Douces Brises 5:21 2,479

4

Sukûn Al-Layl Fî Baghdad/Nuit Calme à Baghdad 8:42 4,031

5

Min Ashur Ila Ishbiliya [From Assur to Seville] 5:24 2,494

6

Salât Bâbiliyya/Prière Babulonienne 5:50 2,681

7

Ughniya"irâqiyya/Chanson Irakienne 7:47 3,583

8

Hiwâr Bayn Al-Mutanabbi Was -Sayyâb/Dialoque Entre Deux Poètes 7:40 3,546
9 Al-Amiriyya/L"Abri d"Al-Amiriyya 15:16 7,094

نوشته های دیگران()

گروه کامبائو و سبک فلامنکو چیل

محمد اسکندری :: چهارشنبه 87/1/21 ساعت 12:58 عصر

گروه کامبائو
اعضای گروه:
ماریا دل مار رودریگوئز (لا ماری)
اِدواردو کازان (اِل اِدی)

پدیدار شدن گروه «کامبائو» بیشتر بصورت یک غافلگیری بزرگ بود. در میان تمامی انواع موسیقی تلفیقی، نوعی خاصی که این گروه «مالاگایی» ارائه کرده بسیار جسورانه است. صدا و فرمهای فلامنکو به همراهی موسیقی الکترونیک محصول کار آنهاست. این سبک منحصر به فرد که به Flamenco chill مشهور شده، هیچ کس نمی تواند فکرش را کند که از چه عناصر دم دست و راحتی تشکیل شده. و گذشت زمان حقانیت آنها را ثابت کرده است؛ بعد از سالها فعالیت، در حالی که دیگران عقب افتاده اند تعداد آلبومهای flamenco chill پیوسته در حال افزایش است. کامبائو در معدود گروههای است که توانسته به یک موسیقی تلفیقی دست یابد که هارمونیک و هماهنگ است.
اسم کمبائو از نام خیمه هایی گرفته شده که توسط مردم سواحل آفتابی بطور ابتدایی و سریع برای محافظت از آفتاب و باد برپا می شوند. این گروه به صورت سه نفره فعالیت خود را آغاز کرد: «لاماری»، «اِدی» و «دانی». باهم سه نفره در یک البوم دو CD که به همراهی هنرمندان مختلف اجرا شده بود حضور داشتند. این آلبوم با عنوان flamenco chill در سال 2002 توسط کمپانی سونی منتشر شد. این آلبوم که 8 آهنگ از کمبائو در آن جای داشت 90،000 نسخه فروش کرد. که البته در این زمان خبری از عنوان گروه کمبائو روی label آلبوم نبود.
در سال 2003 اولین آلبوم متعلق به خود گروه یعنی "Endorfinas en la mente" پدیدار شد. این آلبوم در بیش از 20 کشور منتشر شد، که حدود 80،000 نسخه فروش کرد و جایزه Premio Ondas را برای بهترین خلاقیت موسیقیایی دریافت کرد. بعد از آلبوم "Pokito a poko" در سال 2005 «دانی» گروه را ترک کرد، اما «لا ماری» و «اِل اِدی» به خلق فضاهای احاطه کننده ای که از ابتدا نیز با اقبال خوبی روبرو بود ادامه دادند.
با همراهی صدای امواج، ماسه های نرم، دوستان و موسیقی، «کامبائو» (سایه بان) دیگر تنها یک فضای موقتی که از گلیم و متکا روی ساحل برپا شده و با شعله های آتش روشن شده نیست، بلکه جایی است که خوشی ساده و زنده بودن تنها چیز مهم است.
با انتشار اولین آلبومشان Flamenco Chill، کامبائو به یکی از موفق ترین گروهها تبدیل شد. ترکیب آرامش (chill out) و فلامنکو (famenco) باعث سوق به سمت یک مفهموم موسیقیایی شد که هم اسپانایی و هم جهانی است.
در سومین آلبوم گروه، Pokito a Poko، صدای لاماری به آرامش و وقار موجود در ریتمهای کامبائو اضافه شده است، که اشتیاق را به کلمات القا می کند، اشتیاق یک امید متقاعد. او می گوید: «من نمی خواهم با ترسهایم زندگی کنم، من ترجیح می دهم که تسلیم رویاهایم شوم.»
موسیقی chill out (آرامش بخش) با انواع دیگر موسیقی الکترونیک این تفاوت را دارد که سعی نمی کند به ریتمهای نشئه کننده و یا گوشخراش دست پیدا کند؛ بر عکس این موسیقی با تمپوی آرام اجرا می شود؛ درست بر خلاف خصوصیات دیوانه وار و سرگیجه آور زندگی شهری در جامعه جهانی امروز.
از بخت مساعد ترکیب احساسات شدید، حرارت فلامنکو، بولریاس، تانگوس، رومباس، و موسیقی الکترونیک آرامبخش، کمبائو را نتیجه می دهد.
برای این گروه دوستان و هنرمندان موسیقی «زنده بودن و همانطور که باید باشد پروش و تکامل، رشد و وفق دادن خود با محیط» است. چیز جالب در باره طرح پیشنهادی آنها پیوند هماهنگ سنت و ابتکارات تکنولوژیک است، در حالیکه کلمات یک فضا از تطهیر موسیقایی را ایجاد می کنند.
کامبائو، علاوه بر یک موسیقی، یک مانیفست میل به زندگی با معنی در میان دیگر مردم بودن و برای دیگر مردم بودن است، زیرا «انجام دادن کارها فقط به منظور خود آنها ارزش ندارد.»


توجه : پسورد فایلهای زیپ، www.harmonia.ir می باشد.


Title

Run Time

File Size (KB)

Download

1 Mi primo Juan 03:05 1,436

2

Pokito a poko 03:27 1,620

3

Ulere 04:31 2,108

4

Camino interior 04:20 2,016

5

Roe por la escalera 04:10 1,942

6

Dibujo en el aire 04:36 2,152

7

Como la luz 04:04 1,895

8

Sueno y muero 03:47 1,759
9 Como lo siento 03:21 1,570
10 Chicuelo 04:04 1,896
11 Te la creio tu 03:25 1,551

نوشته های دیگران()

<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

موسیقی پاپ
تاثیر موسیقی بر شخصیت افراد
در مورد تاثیر موسیقی
مطلبی خواندنی در مورد موسیقی DNA
اموزش پیانو
انتخاب یک استاد پیانوی خوب
اصطلاحات فلامنکو
پیشگیری از وحشت و اضطراب در اجرای کنسرت
هنر فلامنکو اصیل
نینا پاستوری
برنامه دیکشنری گیتار
سلام
نت ها در ویولون
سلام
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
سن ایچ
محمد اسکندری
Link to Us!

سن ایچ

Hit
مجوع بازدیدها: 188470 بازدید

امروز: 5 بازدید

دیروز: 73 بازدید

Day Links
سیب گندیده [79]
[آرشیو(1)]


Archive


آموزش گیتار
آموزش ویلون
آموزش ستار
متفرقه

links
محمد خوش منظر
سینا صادقی

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail